سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

۲۰ مطلب در تیر ۱۳۸۴ ثبت شده است

رسید به این بیت که:

بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی شود

  داغ تو دارد این دلم، داغ دگر نمی شود

و نقل کرد از استاد نامدارش که در قدیم برده ها را صاحبانشان داغ می گذاشتند و این نشانی بود که از بین نمی رفت و معنا کرد که: بر دلم نشانی ثابت و از بین نرفتنی است که نشان می دهد صاحبش تویی.

* لطفا کامنت بی ربط نگذارید. این بیت، ذکر آرامش بخش روزهای سختم بوده و هست. فکر کردم ممکن است به کار دوستانم هم بیاید.

م. و.
۳۰ تیر ۸۴ ، ۰۲:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

یک کرور حرف مفت شنیده بودم که تحمل بخشی از آن هم برای خیلی ها غیر ممکن بود. منظورشان را می فهمیدم و برای اولین بار از ته دلم آرزوی نفهم بودن می کردم. حال خودم را نمی فهمیدم. پیاده رو خلوت بود. جلویم را نگاه نمی کردم. میله هم که چشم نداشت. تصادفمان دور از انتظار نبود. قبلا از این موانع در این پیاده رو نداشتیم. سرم را بالا آوردم. تابلوی مخصوص محل عبور ناشنوایان بود، جلوی درب ورودی مدرسه بچه های استثنائی. ظاهرا دعای نفهم شدنم هنوز اثر نکرده بود. می بایست یادم بیاید که شنوایی نعمتی است که بچه های آن مدرسه آرزویش را دارند. چهار پنجم از عمرم چیزهایی با مضمون کلی «به به! چه ایکس خوبی» شنیده ام و بهتر است به جای شکایت از شنیده های این اواخر، سعی کنم اندکی قضای شکر آن نعمت فراموش شده را بجا آورم.

م. و.
۲۸ تیر ۸۴ ، ۲۲:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

ابراهیم جعفری به ایران آمد، اما پوتین نیامد. هیچ کدام از این ها هم چندان مهم نیست. اما اگر دومی (یعنی به ایران نیامدن پوتین) تا پایان دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی یک گزاره صادق باقی بماند، آن وقت نمی شود به آن کم اعتنا بود. چند هفته پیش بود که سفیر روسیه در یک برنامه تلویزیونی تاکید می کرد حتما آقای پوتین در دوره رئیس جمهور خاتمی به ایران خواهند آمد. بعلاوه تایید کرد که اگر این اتفاق نیفتد، معنای بدی از آن برداشت می شود. تقریبا مطمئن شده بودم که پوتین در دقیقه نود هم نخواهد آمد، ولی سفر ابراهیم جعفری به ایران باعث شد یادم بیاید که هنوز امکان سفر پوتین در دوره آقای خاتمی به ایران وجود دارد!

م. و.
۲۶ تیر ۸۴ ، ۲۱:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

من می شنیدم اما چون فایل صدایش را ندارم فقط شعرش را می نویسم:

نبسته ام به کس دل
نبسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من
ز من هر آنکه او دور
چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک
از او جدا جدا من
نه چشم دل به سویی
نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی
به یاد آشنا من
ستاره ها نهفتم
در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست
هوای گریه با من

به این فکر می کنم که چه خوب شد دوست بسیار عزیز و نازنین ایکس برگشت، اما چقدر یادداشت آخرش هوای گریه دارد!

م. و.
۲۴ تیر ۸۴ ، ۲۱:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر

این که من به جای « ر» می گویم « ق» خیلی بیشتر از آن که برایم عذاب آور باشد، اسباب تفریحات سالمم را فراهم می کند. بگذارید دو تا مثال ساده بزنم.

- وقتی داشتم در مورد « غبار روی کامپیوتر» صحبت می کردم، ایکس کوچک خیلی جدی پرسید« قورباغه روی کامپیوتر چیه؟» .

-چلّه زمستان به یک منبع آب که در چند متری من و بغلدستی ام بود اشاره کردم و پرسیدم « آب داره؟». آن بنده خدا شنید « آب داغه؟». بعد یک نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد و چندین بار با خودش تکرار کرد« آب داغه!».

این موضوع البته برای من تازگی ندارد. آن چیزی که تازه متوجهش شده ام این است: زیر زبان من، در قسمت وسط، هیچ چیزی وجود ندارد ولی شما که می توانید « ر»  تلفظ کنید در آنجا یک چیزی دارید! (این را یک دوست دانشمند برایم مفصل توضیح داد و حتی با آیینه نشانم داد. من سعی کردم آن قدرش را که فهمیدم، بنویسم )

م. و.
۲۳ تیر ۸۴ ، ۱۹:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

نمی دانم چرا از لحن این شعر خیلی خوشم می آید. یک بار خواندنش ضرر ندارد. شاید شما هم از لحن عامیانه آن خوشتان آمد. آن وقت من اینقدر احساس شدت نافرهیختگی و... نمی کنم. بیت مورد علاقه ام هم این است:

یه چیزی می‌گم ایشالّا دلخور نشین
قربون اون دلای تک سرنشین

م. و.
۲۱ تیر ۸۴ ، ۲۲:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

۱. پینوکیو یک عروسک چوبی بود که خیلی زرنگ نبود و تند تند گول می خورد. عروسکی که فرشته مهربان مواظبش بود. دروغ گفتن برایش آنقدر مشکل ساز بود که می ترسید حتی دروغهای خیلی کوچک بگوید.

۲. یک شب پینوکیو به شهربازی رفت و آنقدر آنجا ماند و بازی کرد که تبدیل به الاغ شد، همان طور که صاحب بدجنس شهربازی می خواست. اولش فقط گوشهایش دراز شده بود و می توانست با یک کلاه این مساله را از دوستش پنهان کند ولی مدت زیادی طول نکشید که پینوکیو کاملا شبیه یک الاغ شد. تفاوتش شاید این بود که هیچ الاغ واقعی از الاغ بودنش ناراحت نیست ولی پینوکیو خیلی از وضعیت جدیدش خجالت می کشید.

۳. یکی از روزهایی که خرپینوکیو را صاحبش از کنار دره عبور می داد، پینوکیو به دره سقوط کرد و حتی زخمی هم شد. این سقوط باعث شد پینوکیو در آب بیفتد و دوباره عروسک چوبی شود (شاید این کار فرشته مهربان بود)

۴. فرشته مهربان بالاخره پینوکیو را تبدیل به یک انسان کرد.

دیروز یک مقایسه تطبیقی می کردم بین X و پینوکیو، دنیا و شهربازی که پینوکیو به آن رفت، شیطان و صاحب بدجنس شهربازی،... و خلاصه با خودم فکر می کردم که الآن در انتهای مرحله دوم هستم و هنوز هم امیدی برای آدم شدنم هست(احساس سقوط همیشه هم وحشتناک نیست). بالاخره خدای X از فرشته مهربان خیلی خیلی مهربان تر است!

م. و.
۱۹ تیر ۸۴ ، ۲۳:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

درود بر تو ای فرستاده خدا از من و دخترت که در کنارت آرمیده و زودتر -از دیگران- به تو رسیده. ای فرستاده خدا! مرگ دختر گرامی ات عنان شکیبایی از کفم گسلانده و توان خویشتنداری ام نمانده. اما برای من که سختی جدایی تو را دیده و سنگینی مصیبتت را کشیده ام جای تعزیت است -نه هنگام تسلیت-. تو را بالین ساختم در آنجا که شکاف قبر تو بود و جان گرامی ات میان سینه و گردنم از تن مفارقت نمود. «همه ما از خداییم و به خدا بازمی گردیم.»   

 امانت بازگردید و گروگان به صاحبش رسید. کار همیشگی ام اندوه است و تیمارخواری و شبهایم شب زنده داری. تا آنکه خدا خانه ای را که تو در آن به سر می بری برایم گزیند -و این غم که در دل دارم فرونشیند-. زودا دخترت تو را خبر دهد که چسان امتت فراهم گردیدند و بر او ستم ورزیدند. از او بپرس چنانکه شاید و خبر گیر از آنچه باید، که دیری نگذشته و یاد تو فراموش نگشته. درود بر شما، درود آنکه بدرود گوید نه که رنجیده است و راه دوری جوید. اگر بازگردم نه از خسته جانی است و اگر بمانم نه از بدگمانی است -بلکه امیدوارم- بدانچه خدا شکیبایان را وعده داده -و پاداشی که برای آنان نهاده-. 

ترجمه دکتر شهیدی

م. و.
۱۸ تیر ۸۴ ، ۲۰:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

م. و.
۱۷ تیر ۸۴ ، ۰۳:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ابراهیم نبوی پیشنهاد داده بود:

اروپا و بلژیک برای احترام به هیات ایرانی بهتر است به جای شراب از آب پرتقال سن ایچ که پرتقالش هم ذبح اسلامی است، استفاده کنند.

اما X به عنوان یک منبع مطلع بر خود لازم می داند که متذکر شود بعضی از این پرتقالهایی که برای تهیه آب میوه استفاده می شوند به شدت آب لمبو ( مردار i.e) هستند و به مرحله ذبح نمی رسند.

م. و.
۱۵ تیر ۸۴ ، ۰۲:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر