سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

۵ مطلب در بهمن ۱۳۸۵ ثبت شده است

این بار که ایکس بر خلاف دفعات قبل روی ضربدر کنار تبلیغات پرشین بلاگ با خشونت کلیک نکرد و رفت که یک سر و گوشی آب بدهد، بعد از کمی طی طریق به کلاس درس سیره نبوی* استاد دلشاد رسید و چون مطمئن نیست که شما حوصله‌ی طی کردن آن مسیر را داشته باشید، یک لینک اینجا  برایتان می‌گذارد که اگر خواستید، به عنوان مستمع آزاد، شش دقیقه از این کلاس را با موضوع  نفی تنفیر و تأکید بر تالیف، تجربه کنید. البته اگر نرم افزارهای مورد نیازش نصب بشوند و از مسیر اصلی‌اش وارد کلاس شوید، شکیل‌تر دیده می‌شود!

*یک درس دو واحدی که در دانشکده مجازی علوم حدیث ارائه می‌شود

م. و.
۲۸ بهمن ۸۵ ، ۲۰:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

امروز سالگرد بمبگذاری در سامراء است. این شعر را آقای رحیمی به آن مناسبت گفته بود و من آن زمان چند بار خواندمش:

باد یک گوشه رفته کز کرده، تکه‌ای  ابر در دهان دارد

که وزیدن برای او امشب، در هوای حرم زیان دارد

که اگر روی این حرم بوزد، بعد هم سمت ابرها برود

حتم دارم که تا خود محشر، شانه‌ی آسمان تکان دارد

خاک این شهر، شهر سامرا، مدفن پاک ماه و خورشید است

و همین خاک قابلیت‌دار، جنبه‌ی کشت کهکشان دارد

سر بریدند یک به یک دیشب، از تمام مناره‌ها اما

گوش کن خوب، این مناره هنوز، در گلو «اشهدی...» اذان دارد

آی! دلهای خسته آهسته، پر بگیرید زیر این گنبد

به گمانم که زیر این آوار، یک کبوتر هنوز جان دارد

مثل خاک بقیع این قطعه، ظاهرا بی‌ضریح شد هرچند         {به روایتی امروز شهادت دومین امام مدفون در بقیع بود...}

مرقدی از نسیم و شیشه و دل، گنبدی همچو آسمان دارد

دل به دریا زدم به عشق شما، ساحلم خاک امن سامراء

مثل آن تخته پاره‌ای که خوش است، توی این باد بادبان دارد

هر روز اضافه می‌شود به تعداد آنهایی که در عراق کشته می‌شوند .دیکتاتور عراق را اعدام کردند و این بالاترین نتیجه‌ی دموکراسی‌شان بوده است ولی کاش او را هم  مثل EX-SHAH  ایران می‌بردند در یک بیمارستان در آمریکا بستری‌اش می‌کردند و خودشان مشغول دوا و درمانش می‌شدند، به جای این که بمانند و بیرون نروند که مبادا فرشته درآید!

م. و.
۲۴ بهمن ۸۵ ، ۱۹:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

درس می‌داد:

کودکان حمایت پذیر

کودکانی که ضریب هوشی زیر ۲۵ دارند. بچه‌هایی که جمجمه‌ی بسیار کوچک یا بسیار بزرگ دارند و از ظاهرشان کاملا عقب‌ماندگی پیداست...

گفت که این کودکان حتما نیاز به مراقب دارند و مثال زد:

یکی از این بچه‌ها در حمام آنقدر زیر آب گرم مانده بود که بر اثر گرمای آب مرده بود ولی خودش را کنار نکشیده بود.

***

فیلم مستندی را می‌دیدم که موضوع آن آتش‌سوزی‌هایی بود که در ناحیه‌ای از استرالیا بر اثر وزش بادهای گرم ایجاد می‌شد. بخشی از آن مربوط به مصاحبه با پیرزنی بود که حدود هشتاد سال داشت و توانسته بود از یکی از این آتش‌سوزی‌ها فرار کند. پیرزن انگار برایش اهمیتی نداشت که مصاحبه‌گر علاقمند است از دیده‌های او بشنود... . او به کشف بزرگی دست یافته بود که تلاش می‌کرد آن را به دیگران منتقل کند، هرچند از نظر خودش هم آنچه می‌خواست بگوید غیرقابل توصیف بود. سعی داشت از حسی بگوید که در اثر آن خیلی از چیزهایی را که فکر می‌کرده است نمی‌تواند از آنها جدا شود، گذاشته و گریخته بود. شاید دهه‌ی هفتاد زندگی کمی دیر باشد برای این که کسی تفاوت خودش و هیزم را درک کند اما به هر حال «دیر» بهتر از «هیچ‌وقت» است.

***

به طور موسمی در دنیای هر کسی بادهایی می‌وزند که آتش می‌زنند به هرآنچه سوختی است.به گمانم خیلی از ما آدم‌ها دچار عقب‌ماندگی شدید هستیم: ممکن است کنار بعضی دوست‌داشتنی‌هایمان بمانیم و خاکستر شویم.

* کلاس بحث در مورد آنهایی که جسمشان را هم می‌گذارند و می‌گریزند متناسب با سطح این نوشته نیست.

م. و.
۱۸ بهمن ۸۵ ، ۰۵:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۶ نظر

در مشک تشنه جرعه‌ی آبی هنوز هست

اما به خیمه‌ها برسد با کدام دست؟

برخاست با تلاوت خون، بانگ یا اخا

وقتی‌ «کنار درک تو، کوه از کمر شکست»

بند نهم از این ترکیب‌بند

م. و.
۰۸ بهمن ۸۵ ، ۲۲:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

او در خطبه‌های نماز جمعه از سربازگیری گسترده‌ی سیدالشهدا در طول تاریخ گفت و من باز هم یاد این سرباز افتادم:

 

و یاد آن که جایی از قول سرهنگ نادری- که در آخرین پرواز عباس با او بود- خوانده بودم، قبل از آن که صدای انفجار شنیده شود، صدای او در کابین پیچیده بود که یک مصراع از تعزیه مسلم را زمزمه می‌کرد: مسلم سلامت می‌کند، یا حسین!

...

و یاد خیلی چیزهای دیگر که گویا تمام آنها تاییدی بر این بیت حافظ بودند:

 بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی        مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

***

خیلی که به خودم فشار بیاورم، می‌نویسم او را دوست دارم چون باورم این است که «گر بر سر نفس خود امیری مردی» و ابوالفضل خیلی مرد است، یا نه، خیلی خیلی مرد است! 

اعتراف می‌کنم که من حتی از عباس بابایی هم نمی‌توانم چیز درخوری بنویسم چه رسد به او که درجه مقبولیتش بسیار بالاست و به عنوان دلیل می‌شود به کلام معصومین در باره او نگاهی اجمالی انداخت: 

حسین‌بن‌علی علیهماالسلام در عصر تاسوعا آنگاه که دشمن حمله به سوی خیمه‌ها را آغاز نمود برادر خود را چنین مورد خطاب قرار داد:

إرکب بنفسی انت یا أخی حتی تلقاهم و تسألهم عما جاءهم

جانم به قربانت برادر! سوار مرکب شو و با این‌ها ملاقات و انگیزه حرکتشان به سوی خیمه‌ها را سؤال کن.

امام صادق علیه‌السلام در زیارتی که به ابوحمزه ثمالی تعلیم فرموده در مورد ابوالفضل علیه‌السلام می‌فرماید:

شهادت می‌دهم که تو وظیفه امر به معروف را در حد کامل انجام دادی و در این راه آخرین تلاش خود را به کار بستی، شهادت می‌دهم که ترس و سستی و ضعف و واهمه به خود راه ندادی و راهی را که انتخاب کردی از روی بصیرت و بینش بود که بر صالحان اقتدا و از پیامبران پیروی نمودی.

ابوحمزه ثمالی از امام سجاد علیه‌السلام نقل می‌کند که فرمود:

خدا رحمت کند عمویم عباس را که آن روز از عهده‌ی آزمایش سختی که در آن قرار گرفته بود به صورت زیبایی بر آمد و با وجود خویش ایثار و جانش را فدای برادرش نمود... .

چنین مقبولیتی آدم را در توصیف او به مرز لال بودن می‌رساند... کاش در میان این همه صحبت از قد بالا و ظاهر او و تصاویر خیالی و زیبا(؟) از او بر پرده‌های بزرگ، کسی فراموشش نشود عباس‌بن‌علی -که درود خدا بر ایشان باد- برگه‌ی پایان ترمش را عالی تحویل داده و نمره‌ی چشم و ابرو نگرفته است!

م. و.
۰۷ بهمن ۸۵ ، ۰۶:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر