ای کاش...
چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۵۶ ق.ظ
عبارتی که در وانفسای زمان جنگ بارها شنیدیم «کشور دوست و برادر سوریه...» و برادریش انصافا بیشتر از کلام صرف بود آن زمانی که تهرانی مقدم و گروهش را آموزش داد تا بتوانند در برابر باران موشکی عراقیها سپری بسازند برای خانههای ما. حالا همانها که زمانی امان ما را بریده بودند کمر همت بستهاند تا تیر خلاص سوریه را بزنند. انگار گریزی وجود ندارد. دعا میکنم که آتش جنگ برپا نکنند و نذرهایم را هم موکد میکنم و هرچند میدانم که گریزی وجود ندارد اصرار میکنم. در نهایت استیصال یادم میآید که هزار بار خواندهام کلید گشایش امر ما در کجاست. ای کاش ظهورشان به مصائب ما پایان دهد... .
۹۲/۰۶/۰۶