سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

۷ مطلب در دی ۱۳۸۵ ثبت شده است

وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً(سوره اسرا، آیه ۳۶)

و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل تفسیر این آیه می‌نویسد:

مطلب این است که آیه شریفه ، عام است و شامل هر گفتار و یا کردار و یا تصمیمی که بدون علم باشد مى‏شود؛ گویی خداى سبحان فرموده است هیچ حرفى مزن مگر اینکه علم داشته باشى که زدنش جایز است، و هیچ عملى انجام مده مگر آنکه علم داشته باشى که انجام آن جایز است، و هیچ عقیده‏اى را معتقد مشو مگر بعد از آنکه یقین کنى که اعتقاد به آن جایز است .

ایشان در بخش روایی تفسیر از حسین بن هارون از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده که در ذیل جمله ان السمع و البصر و الفوآد ... فرمود: خداى تعالى از گوش مى‏پرسد که چه شنیدى و از چشم سؤال مى‏کند که به چه چیز نگریستى و از دل (قلب) پرسش مى‏کند که بر چه چیزهایی معتقد شدى. 

در همان جا حکایت مردی را نقل می‌کند که گاهی صدای کنیزان آوازه‌خوان همیسایه‌اش را در خانه خود می‌شنید، از امام صادق علیه‌السلام پرسید: «این عمل چطور است؟ به خدا قسم من هرگز به سراغ آنها نرفته و نمی‌روم، بلکه صدایی است که از ایشان می‌شنوم.» و آن حضرت با اشاره به آیه فوق او را از این کار بر حذر داشته و فرمودند: ‌«چقدر حال بدى داشتى اگر بر این حال مى‏مردى ، شکر مى‏کنم خدا را که متوجه شدى و از او درخواست مى‏کنم که از هر بدى که از تو دیده صرف‌نظر کند. آرى، خداى تعالى کراهت ندارد مگر از هر کار زشت تو ، کارهاى زشت را بگذار براى اهلش ، چون هر چیزى در عالم اهلى دارد.»

 

م. و.
۲۸ دی ۸۵ ، ۱۶:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر
امام رضا علیه‌السلام: روز غدیر در آسمان‌ مشهورتر از زمین است 

 فَلیُبَلِّغِ الحاضِرِ الغائِبَ وَالوالِدِ الوَلَدَ الی یومِ القِیامَة

پس حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند

فرازی از خطابه غدیرپیامبر خدا (صلی الله علیه وآله)

برای مشاهده متن کامل ترجمه‌ خطبه غدیر اینجا را کلیک کنید

قصیده واره غدیر 

صداى کیست چنین دلپذیر مى‏آید؟

کدام چشمه به این گرمسیر مى‏آید؟

صداى کیست که این گونه روشن و گیراست ؟

که بود و کیست که از این مسیر مى‏آید؟

چه گفته است مگر جبرئیل با احمد؟

صداى کاتب و کلک دبیر مى‏آید

خبر، به روشنى روز در فضا پیچید

خبر دهید: کسى دستگیر مى‏آید!

کسى بزرگتر از آسمان و هر چه در اوست‏

به دستگیرى طفل صغیر مى‏آید

على به جاى محمد به انتخاب خدا

خبر دهید: بشیرى نذیر مى‏آید!

کسى به سختى سوهان به سختى صخره

کسى به نرمى موج حریر مى‏آید

کسى که مثل کسى نیست، مثل او تنهاست

کسى شبیه خودش بى نظیر مى‏آید

خبر دهید که: دریا به چشمه خواهد ریخت‏

خبر دهید به یاران: غدیر مى‏آید

به سالکان طریق شرافت و شمشیر

خبر دهید که از راه، پیر مى‏آید

خبر دهید به یاران: دوباره از بیشه

صداى روشن یک شرزه شیر مى‏آید

خم غدیر به دوش از کرانه‏ها، مردى‏

به آبیارى خاک کویر مى‏آید

کسى دوباره به پاى یتیم مى‏سوزد

کسى دوباره سراغ فقیر مى‏آید

کسى حماسه‏تر از این حماسه‏هاى سبک‏

کسى که مرگ به چشمش حقیر مى‏آید ...

«مرتضى امیرى اسفندقه»

م. و.
۱۷ دی ۸۵ ، ۱۷:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

برای دلداری دادن به خودش می‌گوید: اینجا در قطب که یخ‌ها آب نمی‌شوند! تو اما انگار عمد داری که خبر به گوش او هم برسد: کوه‌های یخ در حال ذوب شدنند. کم بود آن همه نگرانی‌های جورواجور که این یکی را هم به آنها اضافه کردی؟ جماعت به این جویبار روان نظر می‌کنند و بی‌تامل افکارشان را به زبان می‌آورند: سرمایه‌ی او از دستش رفته است و تمام یخ‌هایش آب شده‌اند. کسی به خودش زحمت چشیدن این آب را نمی‌دهد. اصلا شاید ندانند که این شوری خاص مربوط به نوع خاصی از اشک است. باید سرچشمه این قصه‌ی پر اشک تو باشی که میزان نمک به این حد برسد. بدت هم نمی‌آید که شکایت کند و از این هم بیشتر: تمام این سالها منتظر بودی که زبانش به شکایت باز شود. چرا؟! می‌خواهی مطمئن شوی که شکایت کردن بلد نیست یا به کس دیگری ثابت کنی که خاطرخواهت است و حتی گله کردنش هم صرفا بهانه است برای اینکه چیزی گفته باشد با تو؟ بگذریم. حالا دیگر کسی به فکر دزدیدن یخ‌های او نیست. جماعت که اینجا چیز بیشتری برای کنجکاوی نمی‌بینند، با احساس یقین به نتیجه‌گیری‌هایشان و اندکی تاسف برای او، پراکنده می‌شوند. تنها شده‌اید. می‌گوید: این امانتی‌هایت دیگر نیازی به مراقبت شبانه روزی من ندارد. می‌گویی: برشان دار و بیاور. ترکیب اشک‌های او با احساس رضایتی که از این دعوت دارد، جلوه‌ی ‌زیبایی در صورتش ایجاد می‌کند که همین یکبار می‌شود آن را دید. شبیه است به رنگین‌کمانی که از کنار هم بودن باران و آفتاب در یک دشت وسیع دیده می‌شود. البته کسی هم جز تو وجود ندارد که آن را ببیند. او می‌رود سراغ آن چند تکه یخ که به بهانه‌ی پس دادنشان ببیندت. می‌پرسد: چطور این یخ‌ها اینقدر گرم شده‌اند؟ لبخندت تکه‌های بزرگ و نتراشیده الماسی را که توی دستانش گرفته‌است گرم‌تر می‌کند. می‌گویی: «بیاورشان. هیچ‌کس به خوبی من تراششان نمی‌دهد.»

م. و.
۱۷ دی ۸۵ ، ۰۵:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

ایکس کوچک گفت: وقتی از گردن آویزانش کردند کلماتی می‌گفت که نامفهوم بود اما فیلم بی‌کیفیتش زیرنویس داشت. درست اگر یادم باشد این ترجمه‌ی آخرین حرفهایش بوده است: التماس می‌کنم این کار را نکنید. من بدون تردید خوشحالم که این آخری را ندیدم. بعضی‌ها یک سکانس کمتر دیدنشان هم جای شکر دارد. قبل از این اعدام میمون هم حادثه مهمتری رخ داد و آن شش (۵+۱) تا قطعنامه‌شان را تصویب کردند و اگر غیر از این بود عجیب به نظر می‌رسید. ساده‌ترین دلیلش این است که برای تصویبش به رای خودشان نیاز بود! به این که چه می‌شود کاری ندارم اما این که «چرا شد» را ساده می‌شود توجیه کرد. فکر می‌کنند همه مثل خودشانند* و اگر بمب دستشان بیاید فقط دنبال کسی می‌گردند که زحمت و ننگ انداختنش را متحمل شود:

کمک‌های خارجی فرانسه به عراق به جایی رسید که فرستاده‌ی آنها به بغداد آمد و با وزیر دفاع وقت، عدنان خیر الله، ملاقات نمود و به او گفت: «فرانسه به طور جدی زمینه‌ی اعطای یک بمب اتمی به عراق را بررسی می‌نماید. می‌توان برای مجبور کردن ایران به توقف جنگ این بمب را به هدف مشخصی پرتاب نمود.» من تا سال ۱۹۸۴ نسخه‌ای از این گزارش را که با امضای وزیر دفاع برای صدام ارسال شده بود در یک صندوق ویژه نگهداری می‌کردم. ویرانی دروازه‌های شرقی، سرلشگر وفیق سامرایی (مسوول اسبق بخش ایران در استخبارات عراق)

آنوقت لابد اعدام آن شخص افتخار بیشتری برای سروران به همراه خواهد داشت!

* البته همیشه این‌طور نیست! مثلا از یک مقام مسوول ایرانی شنیدم که چند مقام اسرائیلی در یکی از میزگردهای تلویزیونیشان - ظاهرا به منظور کم کردن ترسی که از ایران اتمی در اذهان مردمشان ایجاد کرده‌اند- گفته بودند که ایرانی‌ها اگر بمب داشته باشند هم از آن استفاده نمی‌کنند به همان دلایلی که در جنگشان با عراق از بمب‌های شیمیایی استفاده نکردند (توضیح: گاز خردل را در یک آشپزخانه هم می‌شود تولید کرد).

م. و.
۱۲ دی ۸۵ ، ۲۲:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام کلاس صحرایی پیامبر اسلام‌صلی‌الله‌علیه‌وآله بود و بنا به گفته‌ی مفسرین آخرین سوره‌ قرآن، سوره‌‌ مبارکه مائده، در صحرای عرفات بر پیغمبر‌صلوات‌الله‌علیه‌ نازل شد* و آن حضرت این سوره را که از جامع‌ترین سوره‌های قرآن است و دارای میثاق و پیمان‌های متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنان می‌باشد و قوانین و احکام کلی اسلام را در بردارد، به مسلمانان تعلیم داد.

طبق مشهور میان محدثان، پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله در روز عرفه‌ی حجة‌الوداع سخنان تاریخی خود را در اجتماع با شکوه حجاج بیان فرمود:

 

 

ای مردم! سخنان مرا بشنوید، شاید پس از این شما را در این نقطه ملاقات نکنم.

...

شما به زودی به سوی خدا بازمی‌گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی می‌شود. من به شما ابلاغ می‌کنم: هر کس امانتی نزد او باشد باید آن را به صاحبش باز گرداند.

...

هان ای مردم! در سخنان من دقت کنید و بیندیشید. من در میان شما دو چیز به یادگار می‌گذارم که اگر به آنها چنگ بزنید گمراه نمی‌شوید. یکی کتاب خدا و دیگری عترت من است.

 

سپس در حالی که با انگشت سبابه به آسمان اشاره می‌کرد، فرمود: «بارالها! پیامهای‌ تو را رساندم» و کلام خود را با سه بار گفتن «االهم اشهد» به پایان رسانید.

م. و.
۰۸ دی ۸۵ ، ۰۰:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

بیمارستان اون نزدیکی‌ها نبود. ساختمان مسکونی هم نبود. تابلوی بوق زدن ممنوع  و لطفا هیس هم نداشت. در یه چنین جای خلوتی اگه یه ماشین خوش‌ رنگ و مدل پارک شده باشه و جلوی چشم شما یه گربه‌ی چاق بپره روی اون ماشین ولی هیچ صدایی از ماشین درنیاد چیکار می‌کنین؟ خیلی باعث تعجبه که چنین ماشینی دزدگیر نداشته باشه و من قبل از این که اونقدر متعجب بشم، می‌بایست به اندازه کافی مطمئن بشم. شما برای اینکه مطمئن بشین یه ماشین دزدگیر نداره چیکار می‌کنین؟ خب، منم همین کار رو کردم!

هی من این توضیحات رو تکرار می‌کردم برای دکتر که بدونه خیلی هم عجیب نبود این کاری که کردم و نهایتا کنجکاوانه بود ولی با چشمهای گرد شده منو نگاه می‌کرد و می‌خندید و می‌گفت باورم نمیشه. حالا هم یه طوری این تحقیق ما رو گزارش کرده برای غریبه‌ها که شنونده‌ها خیال کردن بچگی‌مون زنگ خونه مردم رو می‌زدیم و در می‌رفتیم. از نظر خودم که حداکثر اشتباهم چیزی در حد تخمین اشتباه وزن گربه بود. چون ضربه‌ای که من به ماشین زدم چندان هم محکم نبود.

نتیجه: بعضی از گربه‌های پشمالو به نظر چاق می‌آیند درحالی که وزنشان زیاد نیست.

م. و.
۰۲ دی ۸۵ ، ۲۰:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۶ نظر

 

یلدا برای بچه‌ها، آجیل و طعم هندونه‌س
ولی برا بزرگترا، یه خاطره، یه نشونه‌س

یلدا شب ولادته ؛ این جوره تو نوشته‌ها
خورشید و دنیا می‌آرن، تو دل شب فرشته‌ها

فرشته‌های مهربون، فرشته های نازنین
از اوج ِ اوج ِ آسمون، میان پایین، روی زمین

شبیه دونه‌های برف، روی درختا می‌شینن
تا خورشید و بغل کنن، تا صُب یه وختا می‌شینن

قصه میگن برای هم؛ گر چه شبیه قصه نیس
قصه اون‌ها مثل ما، نون و پنیر و پسّه نیس

میگن: یه شب از آسمون پولک آبی می‌باره
تا دم دمای صب بشه برف حسابی می‌باره

وقتی گمون نمی‌کنی، ستاره‌ای پر ‌می‌زنه
یه آفتاب مهربون، از تو افق سر می‌زنه

یه شب، تو اوج تیرگی، ستاره رو نشون می‌دن
تو دل شب، شب سیا ، صُب می شه و اذون می‌دن

می‌آد و مرهم می‌ذاره به ساقه‌‌ی ملخ زده
نماز حاجت بخونید، مردم شهر یخ زده!

«دکتر محمدرضا ترکی»                                                                             

نقل از: سایت لوح

م. و.
۰۱ دی ۸۵ ، ۰۱:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر