شیث عزیز از تغییرات خودش نوشته بود. البته ایشون هنوز توی لیست سازمان ملی جوانان هستن و هرقدر هم که احساس پیری کنن، این نباید به حس کوچکتر بودنشون از ایکس لطمه بزنه. به هر صورت یه نوعی از احساس رو تو خودشون کشف کرده بودن که خیلیهای دیگه هم مشابه اون رو دارن ولی زیاد بهش فکر نمیکنن:
دیدن کامنت یا ایمیل دوستان به خصوص وقتی از غیبت آدم نگران میِشند خیلی لذت بخش و شاد کنندهاست. اونقدر که هوس میکنی هی الکی دیر به دیر بنویسی که نگرانت بشند.
شاید منم یه زمان کوتاه در همون دوره جوانی از نگران شدن اونایی که برام نگران میشدن خوشم میومد ولی خیلی زود به این نتیجه رسیدم که این احساس معمولا به پشیمونی ختم میشه. دو تا مثال حداکثری از بین اون چیزایی که باعث شد به این نتیجه برسم رو خیلی خلاصه اینجا مینویسم:
-از وقتی که دکتر ناراحتی قلبی دختر خالهام رو تشخیص داد، خاله تمام فکر و ذکرش این بود که دخترش به قلبش فشار نیاره ... . مهربونیش شاید اون زمان خیلی واسه دخترش دلچسب بود ولی بعد از این که قلب خاله ایستاد، دخترش بارها آرزو کرد که کاش در کنار لذت بهرهمندی از نگرانیهای پرمحبت مادرش، طعم نگران شدن برای او رو هم چشیده بود.
-یک زوج حدودا شصت ساله در فامیلمون میشناختم که بچههاشون مستقل شده بودن و زندگی معمولی داشتن تا این که متوجه شدن متاسفانه خانم خوب خونه سرطان دارن. بعد از اون آقای خونه تقریبا تمام مدت درگیر درمان همسرش بود. تمام سعیش رو هم کرد و خوشبختانه بعد از سه سال، شیمیدرمانی نتیجه داد (منم اگه جای اون خانم بودم همه اون نگرونیها رو حق خودم میدونستم و تا آخر فکر میکردم به اندازه کافی درکم نمیکنن). با فاصله کمی از شنیدن خبر خوب سلامتی اون خانم، خبر بد بستری شدن همسرش در بیمارستان رو شنیدیم. دکتر گفته بود سرطان پیشرفت کرده و کاری نمیشه کرد. دو ماه بعد همه چیز تمام شده بود.
حالا ایکس که سنی ازش گذشته و شیث رو دوست داره دوستانه بهش پیشنهاد میکنه که همیشه یادش بمونه اونایی که براش نگران میشن عزیزترین کسانش هستن و چون نگرانی احساسیه که تحملش سخته، شیث ناز نباید دوست داشته باشه بهترینهاش دچار این حس بشن. بهعلاوه همه اونایی که نگران ما میشن مثل خودمون انسان و دچار ضعفها و ناراحتیهایی -شاید بیشتر و شدیدتر از اونی که به خاطرش نگران ما هستن- باشن که ما ازش بیخبر باشیم و اون وقتی که غرق چشیدن لذت محبت سیال یه عزیز هستی ممکنه و احتمالش زیاده که فراموش کنی لازمه تو هم نگران او باشی.