مسؤولیت

می خواستم بنویسم که به چه کسی و به چه دلایلی رای می دهم اما پشیمان شدم. به یاد ندارم که در این مدت به کسی پیشنهاد داده باشم که به فلانی رای بدهد یا ندهد. خیلی هم برایم سخت بود که ساکت باشم! با وجود این گاهی اظهار نظر با پیشنهاد تغییر نظر اشتباه گرفته می شود و دوستانم را می رنجاند. به هر حال هرکدام از ما موظفیم مسؤولیت یک رایی را که می دهیم بر عهده بگیریم. اینکه قصد داریم کسی را انتخاب کنیم که مناسبتر است، به هیچ وجه کافی نیست. چون متاسفانه یا خوشبختانه همه ما اگر بخواهیم و تلاش کنیم می توانیم درست انتخاب کنیم. وقتی گزینه های متفاوت انتخاب می کنیم، یقینا یکی از ما اشتباه کرده است. توکل کافی نیست، تحقیق هم لازم است.

Unknown

 

 

شوخی

حس ششم من را چشم زده اند.شاید هم جوانی و جاهلی است دیگر ... . می گویند پیر در خشت چیزی می بیند که جوان در آینه نمی بیند. همه فریاد زدند که عجب زشت تبلیغات می کند شیخ. آبروی ملت را برد. ما گدا نیستیم ... . خیلی دلم می خواست مشخص می شد چه کسانی یواشکی دنبال آن پنجاه هزار تومان رفته اند. کاش خودشان را لو می دادند. آمارها که چیز دیگری نشان می داد. من به همه شما عزیزان مشکوکم. گفته باشم! 

حدس X

حدس می زنم آقای هاشمی و آقای قالیباف به مرحله دوم برسند!

یکی بود، یکی نبود

سوره یوسف را بخوانید تا سر آیه ۸۱. حالا نظرتان را راجع به برادر بزرگ یوسف بگویید. پیغمبر نیست، معصوم نیست، مردی نسبتا عادی است که البته زمانی خطای بزرگی مرتکب شده است.برادرها با چشم خودشان چیزهایی دیده اند که اگر ما به جای آنها بودیم احتمالا یقین پیدا می کردیم که بنیامین (برادر تنی یوسف) دزد است. با وجود این، برادر بزرگتر به آنها می گوید:

پیش پدرتان باز گردید و بگویید:ای پدر، پسرت دزدی کرده و ما جز آنچه می دانیم گواهی نمی دهیم و ما نگهبان غیب نبودیم. (آیه ۸۱ سوره یوسف)

نمی گوید او دزدی کرده و ما همه شاهد بودیم! حتی در جایی که می خواهد از خودش دفاع کند(آیه ۸۰ را ببینید). برادران یوسف عاقبت به خیر می شوند ولی تنها دلیل این عاقبت به خیری، شفاعت پدرشان که از قضا پیغمبر هم هست، نیست. 

پ.ن: فکر کردم ممکن است باعث شود در مورد نحوه بیان قضاوتتان در مورد مردم تجدید نظر کنید.  

صدا و سیما

فکر نمی کردم صدا و سیما بتواند در مورد انتخابات طوری عمل کند که اکثریت مردم شاکی نشوند، اما اشتباه کرده بودم.به نظرم تبلیغات نامزدها در صدا و سیما بود که باعث شد آمارهای مربوط به احتمال حضور مردم به طور محسوسی بالا برود. شاید این هم یکی از دلایلی است که به تلویزیون جعبه جادو می گویند. به هر حال جای تشکر دارد. خوبتر آن است که این هوای تازه بعد از انتخابات هم جریان داشته باشد. اولین بار که دکتر رحمانی فضلی را دیدم، احساسم این بود که ایده هایش برای معاونت سیاسی صدا و سیما خوب است، ولی در مورد خوب بودن عملکردش تردید جدی داشتم.

 پ.ن : بد نبود آنهایی که مثل من فکر می کردند ولی افکارشان را پشت تریبون می گفتند، زحمت عذرخواهی را به خودشان می دادند. 

یکبار سکوت!

البته  X خیلی وقت ها دسته گل به آب می دهد ولی این یک بار شانس آورد. شاید هم معجزه بود! جریان از این قرار است که او و دوست بسیار صمیمی اش صحبتهای انتخاباتی می کردند و رسیدند به اینجا که X چرا به فلانی رای نمی دهد؟ نطق X بند آمد و این همان اتفاق فوق العاده بود! بعدتر x (بخوانید ایکس کوچک) از X پرسید که چرا عین آن حرفهایی که به من زدی را به دوستت نگفتی؟! و این هم بقیه اش...
 X : تو نمی خواستی به آن آقا رای بدهی و من نظرم را به راحتی با تو هم در میان گذاشتم تا اگر اشکالی در آن دیدی به من هم بگویی ولی دوستم هرچند به قول خودش در حال تحقیق است، اگر من ساکت باشم، حتما به او رای می دهد.اگر نظراتم را به او می گفتم ممکن بود نظرش تغییر کند.
x : چه اشکالی دارد؟ اصلا برای شنیدن همین حرفهاست که تحقیق می کند، نه؟!
 X : مشکل اینجاست که آن آقای کاندیدا حضور نداشت تا از خودش دفاع کند. شاید او دلیلی داشته باشد که به ذهن من و تو و حتی دوست من نرسد. این طوری او به ناحق یک رای را از دست می دهد. فردا اگر یک رای خواست من از کجا بیاورم به او رای انتخابات نهم بدهم؟!

امروز

به تاریخ قمری، مثل امروزی بود اما شمسی اش در نیمه دوم تابستان است. ده دقیقه اگر پیاده می رفتم آن هم آهسته، در مسجدالحرام بودم. من اما دلم گرفته بود. در هتل یک جشن کوچک گرفته بودند برای تولد حضرت زینب و قرعه کشیدند که ... . رفتم هدیه را بگیرم. مدیر کاروانمان اهل حال بود. حتی دوستانم هم نفهمیده بودند که هوایم ابری است. جعبه کوچک طلا را که به دستم می داد، آهسته گفت: ظاهرا می دانستند ناراحتی. حالا امروز چشمم به آسمان است و منتظرم. حتما می دانند.

تمرین

حتی اگر کسی زیاد اهل استفاده از قوه عقلش نباشد، امکان دارد بتواند خوب و بد را از هم تشخیص بدهد. قدرت تعقل آن موقعی خودش را نشان می دهد که شخص مجبور می شود بین بد و بدتر یا خوب و خوبتر، یکی را انتخاب کند. شاید به همین علت است که X معمولا وقتی مجبور به انتخاب می شود، به عنوان یک تمرین خوب برای فکر کردن سعی می کند گزینه های موجود را به ترتیب اولویت مرتب کند. مثلا در مورد انتخابات ریاست جمهوری ده گزینه متفاوت وجود دارد: هشت کاندیدا ، رای ندادن و دادن رای سفید یا باطله. 

پ.ن: حالا که احتمال رسیدن انتخابات به مرحله دوم جدی است، این تمرین ساده برای کسانی که گزینه هایی غیر از رای ندادن یا رای سفید دادن را به عنوان اولین انتخاب درنظر گرفته اند، می تواند نتایج کاربردی هم داشته باشد. 

یکی از دلایلم!

معمولا تاکید می کنم که به آقای قالیباف به خاطر این که صلاحیت نسبی دارد، رای می دهم ولی انصافا به اینکه IT از اولویتهای اساسی دولت احتمالی ایشان در آینده باشد، امیدوارم. نمی توانم باور کنم که کسی خیلی به IT توجه داشته باشد ولی سایتش... .به قول قدیمی ها سالی که نکوست از بهارش پیداست!

پیوندها:

دکتر قالیباف : از اولویت های اساسی دولت من IT است
بی بی سی: وب سایت آقای قالیباف در مقایسه با وب سایت دیگر نامزدها دست کم در شکل ظاهری آن از ساخت حرفه ای تری برخوردار است.

 سایت های نامزدهای نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری

هاشمی رفسنجانی     قالیباف     معین     احمدی نژاد

    لاریجانی   رضایی   کروبی    مهرعیزاده