سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

شنبه تشریف برده بود رفیق فابریکش را ثبت نام کنند به عنوان نامزد ریاست جمهوری و برای این که شایبه نقض قانون و لزوم عدم صحبت له یا علیه نامزدها از طرف مسوولان اجرایی و نظارتی که در امر اجرای انتخابات دخیل هستند، ایجاد نشود فرموده بود که آمده‌ام مرخصی! بعد ما هی فسفر سوزاندیم که واقعا نمی‌داند رئیس‌جمهور حتی در زمان مرخصی هم رئیس‌جمهور است و قانون نمی‌گوید که مسوولان مذکور مثلا در ساعات اداری این کارها را نباید انجام دهند؟ تا کمی بعدتر خودش یک مصاحبه دیگر انجام داد و در پاسخ به این سوال که عده‌ای از مقامات اعلام کرده‌اند که اقدام دیروز شما خلاف قانون بوده است، گفت: بالاخره رییس‌جمهور هر کاری بکند حرف و حدیث درباره‌ی آن زیاد است.  از به کار گیری عبارت "رئیس جمهور هر کاری بکند" برایمان یقین حاصل شد که اتفاقا خوب می‌دانسته که این کار را نه احمدی به عنوان شخص حقیقی بلکه رئیس‌جمهور انجام داده است. خلاصه این که ایشان و دار و دسته‌اش در فهم این مطلب -علی‌رغم تظاهرشان به نفهمی- مشکل نداشته‌اند. یک سری چیزهای دیگر را متوجه نشده‌اند که در آن موارد به امید خدا همین روزها شیرفهمشان می‌کنیم. کافی است منتظر باشند تا زمان حماسه‌سازی این ملت برسد...

م. و.
۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۴:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

از اوایل اردیبهشت روند دریافت تبریک روز تولدم آغاز می‌شود و تا اواخرش ادامه پیدا می‌کند! نه اینکه کسانی بخواهند زودتر یا دیرتر تبریک بگویند. من دوستان خوبی دارم که زمانی شاید در آغاز آشنایی‌مان اصرار کرده‌اند روز دقیق تولدم را بدانند و اینجانب بنا بر همان مرض مزمن «چون راز گفتن» قصه فاش، امتناع کرده‌ام و آنها هرکدام به دلیل یا بهانه‌ای مطمئن شده‌اند که روز مذکور یکی از همین روزهای اشتباهی است که بابتش تبریک دریافت می‌کنم. سالهاست که ما دوستان خوبی برای هم هستیم و در تمام این سالها من بدون کمترین تلاشی برای اصلاح، تشکر کرده‌ام و آنها مطمئن‌تر شده‌اند نسبت به این تشخیص‌های اشتباه. در مجموع احساس عجیبی است. این که من بیشتر از آن که احساس کنم روز تولد دارم، حس می‌کنم ماه تولد دارم!

خرداد ماه که بگذرد، همین دوستان متنوع هر کدام بدون کمترین تردیدی عکس‌العمل من نسبت به انتخابات را عین کاری که خودشان کرده‌اند تصور خواهند کرد: یکی فکر می‌کند اصلا رای نداده‌ام، از دیگرانشان بعضی بدون شک و تردید تصور می‌کنند که به همان کسی که آنها رای داده‌اند،‌ رای داده‌ام.  این را طبق تجربه می‌گویم. پیش‌بینی خودم این است: طبق معمول، ایکس به کسی رای می‌دهد که رای نمی‌آورد و حداکثر یکی از دوستانش با او هم‌رای است.

پانوشت:

این حس سمج دکتر ترکی را دوست داشتم. حتی چنین احساسی هم وقتی زیبا به نظم کشیده شود، دوست داشتنی می‌شود. البته -گوش شیطان کر و چشمش کور- به هیچ وجه احساس نفس تنگی در این اردیبهشت نداشتم، خدا را شکر.

م. و.
۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۹:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

تبلیغات این محصولات حلزون به شدت روی اعصاب من است! حرف اشتباه را وقتی یک بار می‌زنند، می‌شود تحمل کرد اما تکرار بیش از اندازه‌اش چیزی شبیه شکنجه‌های باستانی مردم چین است... . مدام تکرار می‌کند که محصولات حلزون با 50 درصد افزایش حجم، فقط 30 درصد افزایش قیمت داشته است. شما این محصول را 20 درصد ارزان‌تر تهیه می‌کنید... . من هم کم کم دارم به این یک اپسیلون سواد خودم شک می‌کنم: حجم محصولشان یک و نیم برابر شده و قیمت آن 30 درصد افزایش پیدا کرده است. یعنی قیمت جدید محصولشان تقریبا 14 درصد ارزان‌تر از قبل شده است. مانده‌ام این نتیجه مسخره را از کجا گرفته‌اند و مدام هم تکرارش می‌کنند که: «شما این محصول را ۲۰ درصد ارزان‌تر از قبل تهیه می‌کنید»!

کلا تبلیغ مسخره‌ای است. یک خانمی صحبت می‌کند که صدایش پیر است و پوست صورتش صاف است. ظاهرا منظورشان این است که این خانم مسن با محصول ما جوان شده‌اند. یک آقایی هم موی سفید و پوست صاف دارد و گویا خواسته‌اند بگویند که این جناب هم توسط حلزون پوستش جوان شده است. من اما وقتی این تبلیغ را می‌بینم فقط یک نتیجه می‌گیرم: اگر پوست صورت هم بسیار صاف و جوان بشود باز هم نشانه‌های دیگری وجود دارند که سن و سال را نشان می‌دهد... .

مو را که از قدیم (لااقل قبل از تولد کرم حلزون و لیزر و ...) رنگ می‌زدند،  گیرم صدای پیرها را هم جوان کنند،‌ اصلا هزار و یک نوع ظاهرسازی کنند برای جوان نشان دادن آدمی که آن واعظ شیب بر بناگوش می‌توانست گاهی توجه‌اش را به محدودیت زمان جلب کند، اگر آدمیزاد خودش فراموش نکند پیر شده است،‌ خطر چندانی ندارد. مصیبت آنجاست که خیلی وقتها آدم‌ها خودشان دروغ‌هایشان را باور می‌کنند!

م. و.
۱۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

قبل از امتحان تذکر می‌دهم که نسبت به تقلب حساسیت خاص دارم و اگر ببینم آن وقت ایکسی را می‌بینند که قبلا ندید‌‌ه‌اند. کلاس آنقدری بزرگ نیست که بخواهم با فاصله بنشینند. ف-ز مدام از بغلدستی‌هایش لاک غلط گیر و شکلات و ... غیره می‌گیرد. می‌خواهم بگویم لطفا شبیه آدمهایی باشید که در حال امتحان دادن هستند اما پشیمان می‌شوم. می‌روم آخر کلاس و پشت سرشان می‌ایستم به این امید که احساس کنند دیده می‌شوند و مراعات کنند. برایشان اهمیتی ندارد که دیده شوند یا شاید زیاد به زرنگی نداشته‌شان می‌بالند. برگه‌های مشابه‌شان را که می‌بینم باز هم به خودم اجازه نمی‌دهم متهمشان کنم. حتی سعی می‌کنم که فکرش را هم از ذهنم دور کنم با این استدلال که تقلبشان قابل اثبات نیست. با وجود این شباهت‌های نگران کننده بعضی از برگه‌ها باعث می‌شود بیشتر از حد معمول نگاهشان کنم. روز بعد نمره‌هایشان را می‌بینند و تقاضا می‌کنند که برگه‌هایشان را هم ببینند. چند نفری شکایت‌هایشان را می‌گویند و یادداشت می‌کنم. بعد ف-ز از راه می‌رسد با این ادعا که شما به فلان جای نوشته من نمره نداده‌اید. شب قبل آنقدری برگه‌اش را نگاه کرده‌ام که حالا خوب تشخیص بدهم در همین فرصت جواب آخر را درست کرده است. از آن بدتر این که فقط جواب آخر را اصلاح کرده و مسیر مربوطه را تغییر نداده که البته از آن مسیری که طی کرده فقط به همان جواب اشتباه می‌توانست برسد. برگه را از دستش می‌گیرم و می‌گویم جوابی که شما داده بودید را خوب یادم مانده و ‌آن کسی که معترض است منم! با یک حالت زشت طلبکارانه و اشکی که نشان می‌دهد استعداد هنرپیشگی دارد می‌گوید: «یعنی دارین میگین من...» که خواهش می‌کنم آنجا نماند. به سوالات دیگران جواب می‌دهم و حدس می‌زنم باورش شده است که چون شک دارم تهدیدهایم را عملی نکرده‌ام. به نظر می‌رسد اطمینان دارد که نقش یک مظلوم  را خوب بازی کرده است. می‌خواهم چیزی بگویم یا کاری بکنم اما از آبرو بردن تنفر دارم. راستش، نمی‌دانم‌ دقیقا چه چیزی باعث می‌شود از تقبیح و تنبیه آدمی که اصولا تقلب را مایه آبروریزی نمی‌داند ابا داشته باشم. انگار می‌بایست برعکس باشد! آن خجالتی که او باید بکشد را من می‌کشم.

م. و.
۰۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر