سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۱ ثبت شده است

می گویم: ببین، به خاطر تو کاری را که دوست دارم انجام نمی دهم اگرچه خیلی برایم سخت است.

می گوید: دوست داشتن ناتمام از این مشکلات هم دارد. اگر دوستی ات تمام بود، علاقمند به آن چیزهایی که من دوست ندارم نبودی که با ترکشان به سختی بیفتی!

م. و.
۲۱ تیر ۹۱ ، ۰۲:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

جراح است. پیش از این وقتی صحبت از او می شد، این طوری توصیفش می کردم: انسان است، ظاهرا کمتر از دیگران درگیر مادیات شده و فهیم است. برای هر کدام از این ادعاها هم دلیل داشتم. حس کرده بودم عاقل هم هست اما این را حسنش به حساب نمی آوردم. منظورم از عاقل این است که در هر موقعیتی تند و سریع چرتکه می اندازد و سود و زیان محاسبه می کند.  شاید با مثال بهتر بتوانم منظورم را توضیح بدهم:

پسرک تومور دارد و پدرش هزینه زیادی بابت درمانش کرده است. دار و ندارش را برای درمان این طفل معصوم گذاشته، از شهرستان آمده و تهران خانه اجاره کرده، خرج عمل دلبندش را در یک بیمارستان خصوصی خوب داده و .... . حالا دیگر از عهده مخارج آن بیمارستان برنمی آید. ناگزیر فرشته معصومش را آورده در بیمارستان دولتی به دست تیغ جراحان سپرده و امیدوار است. اما همان جناب عاقل -که قبلا بچه را در بیمارستان خصوصی و حالا در بیمارستان دولتی عمل کرده- رفته است آی سی یو و به پرستار دلسوزانه می گوید پدرش را بیاورید اینجا تا باور کند که حتی یک درصد هم امید به بهبود فرزندش نیست تا بیشتر از این هزینه نکند. می شنوم و پایم سست می شود و نزدیک است که نقش زمین شوم از تصور حال آن پدر بخت برگشته پس از این روشنگری! برای آن جناب عاقل به عنوان دکتر منفعت بیشتر در این است که عمل کند و حق الزحمه اش را بگیرد، به اصطلاع دارد به نفع آن پدر کار می کند، تدبیری که اندیشیده است برای ناامید کردن آن بنده خدا احتمالا به نتیجه می رسد اما...؟!

نمی دانم، اما شاید مشکل از نفس حسابگر بودن آن جراح عاقل نیست. بلکه محاسبتش ایراد دارد چرا که ارزشی برای امیدواری مردی که جز امید سرمایه ای برایش باقی نمانده در نظر نگرفته است.

م. و.
۱۲ تیر ۹۱ ، ۰۱:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر