سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

می‌خواستند یک آدم مناسب پیدا کنند که  روضه مراسم فاطمیه را بخواند. بالاخره مامان خانوم وارد خانه شد و گفت: «آدمی که دنبالش بودم را پیدا کردم. سید است. در کوچه دیدمش... . جلو رفتم و گفتم حاج آقا شما قبول می‌کنید روضه بخوانید؟ گفت: من روضه خواندنم خوب نیست. گفتم یعنی قبول نمی‌کنید؟ گفت: به احترام مادرم نمی‌توانم رد کنم. گفتم: ممنونم. جواب داد: من باید از شما تشکر کنم که مجلس عزای مادر ما را برپا کرده‌اید.» آمد و روضه را خواند. چهره‌اش شبیه عکس‌هایی بود که از جوانی امام موسی صدر دیده بودم و نورانیتی داشت که از دید غیر خواص هم پنهان نبود. بابت روضه پولی قبول نکرد. باز هم دعوتش کردند و آمد. روضه‌ را خواند و باز هم هرچه اصرار کردند چیزی قبول نکرد. گفت: دوست دارم در ثوابش شریک باشم و رفت. خانه‌اش محقر بود....

 

گفتند اینجا غیر از همسر و دو فرزندش کسی را ندارد. گویا اقوامش ساکن تبریز و اطراف آن هستند. با وجود این، مراسم تدفینش شلوغ بود. مردم محل با ناباوری از روحانی جوانی که در سی و چند سالگی سکته کرده است، می‌گویند و خاطرات متفاوتشان را با یکدیگر به اشتراک می‌گذارند. کم‌اند انسانهایی که به زیبایی او در خاطرها بمانند....

م. و.
۱۵ بهمن ۹۱ ، ۱۸:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر