ندانستن ها
دوشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۵ ب.ظ
آنلاین بودیم، هردو. تاریخ دفاع دکترایش را برایم نوشت و توضیح دادم برایش که نوبت دکتر دارم و امکان کنسل کردنش هم برایم وجود ندارد. از گذشتهها نوشتیم و پدرانمان و او از بیماری پدرش نوشت. پرسیدم حالا حالشان چطور است و جوابش میخکوبم کرد. نوشت: خدا رحمتشان کند. یک عرق سرد روی پیشانیام نشست. توضیح داد که جریان به سه سال پیش مربوط است اما این تنها باعث شرمندگی بیشترم شد. اصلا یکی از دلایل شروع دوستیمان این بود که پدرانمان همکار بودند. بعدها این دوستی ادامه پیدا کرد ولی حتی زمانی که او ینگه دنیا رفته بود جهت تکمیل تحقیقاتش ارتباطمان قطع نشد. میگردم در فایلهای پس زمینهی ذهنم که کجا اینقدر فاصلهمان زیاد شده بود که پدرش را از دست داد و من نفهمیدم اما جوابش را پیدا نمیکنم. سانسورچی ماهری است و من اعتراف میکنم که توجیه مناسبی برای این بیخبری ندارم.
یاد جهان میافتم که تجربهی نسبتا مشابهش را برام تعریف کرده بود. گفت فلانی را یادت هست؟ به زحمت به خاطر آوردمش. جهان گفت تو نمیشناسیاش اما ما سالها هم دانشکدهای و همکلاس و ... . بودیم. در کتابخانهی IPM دیدمش و شروع کردم از مشکلاتم گفتن که راه دور است و مادرم نگران میشود و بعد از فوت پدرم، مادر حساستر از قبل شده و ... . او نگاه کرد و خیره به یک گوشه ماند. حال او را که پرسیدم از تمام حرفهایم پشیمان شدم. پدر و مادرش در یک سال با فاصلهی کم به دلیل بیماری از دنیا رفته بودند و خودش تنهای تنها مانده بود. جهان معتقد بود که وابستگی او به خانوادهاش از همهی ما بیشتر بوده... .
این که ما از دردهای اطرافیانمان بیخبریم دلیل عدم وجود آن دردها نیست.
یاد جهان میافتم که تجربهی نسبتا مشابهش را برام تعریف کرده بود. گفت فلانی را یادت هست؟ به زحمت به خاطر آوردمش. جهان گفت تو نمیشناسیاش اما ما سالها هم دانشکدهای و همکلاس و ... . بودیم. در کتابخانهی IPM دیدمش و شروع کردم از مشکلاتم گفتن که راه دور است و مادرم نگران میشود و بعد از فوت پدرم، مادر حساستر از قبل شده و ... . او نگاه کرد و خیره به یک گوشه ماند. حال او را که پرسیدم از تمام حرفهایم پشیمان شدم. پدر و مادرش در یک سال با فاصلهی کم به دلیل بیماری از دنیا رفته بودند و خودش تنهای تنها مانده بود. جهان معتقد بود که وابستگی او به خانوادهاش از همهی ما بیشتر بوده... .
این که ما از دردهای اطرافیانمان بیخبریم دلیل عدم وجود آن دردها نیست.
۹۴/۰۷/۱۳
خدا روحشون رو شاد کنن
جمله پایانی خیلی زیبا بود
ایام سوگواری اربابمون حسین (ع) را تسلیت عرض می کنم