سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

۲۵ مطلب در بهمن ۱۳۸۳ ثبت شده است

سر نى در نینوا مى‏ماند اگر زینب نبود                کربلا در کربلا مى‏ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت ‏بعد از آن طوفان رنگ        پشت ابرى از ریا مى‏ماند اگر زینب نبود
چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان                   در کویر تفته جا مى‏ماند اگر زینب نبود
زخمه زخمى‏ترین فریاد،در چنگ سکوت           از طراز نغمه وا مى‏ماند اگر زینب نبود
در طلوع داغ اصغر،استخوان اشک سرخ         در گلوى چشمها مى‏ماند اگر زینب نبود
ذو الجناح داد خواهى،بى‏سوار و بى‏لگام             در بیابانها رها مى‏ماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب                پشت کوه فتنه‏ها مى‏ماند اگر زینب نبود
 

م. و.
۲۷ بهمن ۸۳ ، ۲۰:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خیلی سال از آخرین جلسه آن سری کلاس می گذرد اما سوالی که کرد و جواب های خودمان را خوب یادم هست. پرسید:«دنیایی که در آن زندگی می کنید چقدر بزرگ است؟» ما هم یکی یکی جواب هایمان را گفتیم از وسعت کهکشان و ... . خودش هم جوابش را ـ که از یک آدم حسابی یاد گرفته بود ـ گفت. انصافا از جوابهای ما بهتر بود: دنیای آدمها شامل چیزهایی است که برایشان مهم است و نگران آنها می شوند. حالا از خودم می پرسم که چرا دنیای من اینقدر کوچک شده است؟! پیامبر برای تک تک کفار هم غصه می خورد تا جایی که وحی آمد خودت را برای اینها نکش! برای آدمهای اعصار پس از خود و ... . دنیاهای کوچک یا بسیار کوچک نیازی به خدایی به بزرگی خدای محمد صل الله علیه و آله ندارند. این طوری نمی شود، باید ...

م. و.
۲۶ بهمن ۸۳ ، ۲۱:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

در قبایل عرب همواره جنگ بود، اما مکه «زمین حرام» بود و چهار ماه رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم، «زمان حرام»، یعنی که در آن جنگ حرام است. دو قبیله که با هم می جنگیدند، تا وارد ماه حرام می شدند، جنگ را موقتا تعطیل می کردند، اما برای آنکه اعلام کنند که :«در حال جنگند و این آرامش از سازش نیست، ماه حرام رسیده است و چون بگذرد، جنگ ادامه خواهد یافت»، سنت بود که بر قبهء خیمه فرمانده قبیله، پرچم سرخی بر می افراشتند، تا دوستان، دشمنان و مردم، همه، بدانند که:«جنگ پایان نیافته است».

آنها که به کربلا می روند،  می بینند که جنگ با پیروزی یزید پایان گرفته و بر صحنه جنگ،  آرامش مرگ سایه افکنده است.

اما می بینند که بر  قبهء آرامگاه حسین، پرچم سرخی در اهتزاز است.

بگذار این «سالهای حرام» بگذرد!  

حسین وارث آدم، دکتر علی شریعتی

م. و.
۲۵ بهمن ۸۳ ، ۲۲:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

حدود هشتاد سال سن دارد و ... . دستفروش است. این چند روز نتوانسته بساطش را پهن کند. برف و یخ سراسر  پیاده رو را پوشانده و یک وجب جای خشک در آن پیدا نمی شود. او هم توان ایستادن ندارد با وجود این آمده تا شاید یک ساعتی روی همین زمین یخ زده بنشیند(آدم وقتی مجبور باشد...). آبرومند است و کسی نمی تواند به او صدقه بدهد اما ظاهرا راضیش کرده اند که چند هزار تومانی به عنوان قرض قبول کند(البته واضح است که  X  توفیق کمک کردن به کسی را ندارد و صرفا از موضوع مطلع شده است). من به جای دستفروش بودم بر قرضی بودن پول اصرار  نمی کردم. فوقش این بود که جزئی از مالیات رضایتشان از بارش برف (که موجب عدم جیره بندی آب در  تابستان و مشکلات فراوان آن می شود) را پرداخت کرده بودند!

م. و.
۲۴ بهمن ۸۳ ، ۲۰:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بر آستان جانان گر سر توان نهادن      گلبانگ سربلندی برآسمان توان زد

- عکس از سایت لبیک

م. و.
۲۳ بهمن ۸۳ ، ۲۲:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

تصمیم گرفته بودم برای تو که در روز راهپیمایی تا زانو در چاله آب فرو رفته ای و خودم که یک سری مشکلات ویژه در آن روز داشتم و ... متن کوتاهی خطاب به آقای بوش بنویسم و آن را با این بیت از شعر حافظ شروع کنم:

ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست

      عرض خود می بری و زحمت ما می داری     

 اما به چند دلیل ساده این کار را نکردم: اول اینکه فکر می کنم ایشان خیلی هم آبرومند نیستند و «عرض خود می بری» در موردشان نسبتا بی معنی است. دوم آنکه اگر قرار باشد ابر قدرتی ِ آمریکا را در نظر بگیریم شایسته است که به جای «ای مگس» از چیزی نظیر «خرمگس» استفاده شود. سومی هم شک داشتن نسبت به ترجیح نوشتن سیمرغ به صورت «سی مرغ» برای تداعی داستان عطار بود. (خلاصه اینکه X نتوانست چیز خاصی بنویسد!)

م. و.
۲۲ بهمن ۸۳ ، ۲۳:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خبر مصاحبه آقای هاشمی رفسنجانی را می خواندم و عبارت «آمریکا جرات حمله به ایران را ندارد» که بالای صفحه نوشته شده است، ذهنم را به عقب بر می گرداند( X تصورش این بوده که می تواند این جمله را در  متن هم پیدا کند اما موفق به این کار  نشده). یادم می آید که قبل از یکی از حملات آمریکا به خاورمیانه، میزگردی با حضور آقای جواد لاریجانی درباره احتمال وقوع آن حمله ترتیب داده بودند.یکی از مدعوین در مورد عواقب ناگوار آن حمله برای آمریکا کلی صحبت کرد و بعد مجری برنامه نظر آقای لاریجانی را پرسید. ایشان  در جواب آقای مجری جمله ای از بوعلی سینا با این مضمون نقل کرد که از گاو باید ترسید چون شاخ دارد ولی عقل ندارد! 

م. و.
۲۱ بهمن ۸۳ ، ۲۲:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خودت هم خوب می دانی که هنوز هم دوستت دارم و شاید این  بهترین بهانه است برای بی جواب گذاشتن آخرین ایمیلت.فکر می کنی X نمی داند که اگر یک جوری خودش را سرگرم کند، عاقل تر به نظر می رسد؟! دلم می خواهد من هم یک پیشنهاد دوستانه مشابه به تو بدهم: روشش را مشخص نمی کنم اما یک راه دلخواه برای فراموش کردن X پیدا کن. دنیا پر از چیزهای سرگرم کننده است.من رضایت و آرامشی را که ناشی از فراموش کردن واقعیت ها باشد دوست ندارم. 

م. و.
۲۰ بهمن ۸۳ ، ۲۱:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هر بار که به سراغ این صفحه می آیم یکی به عدد زیر کنتر اضافه می شود. معنای ساده آن هم این است که هیچ دوستی از بین نه نفری که آدرسش را دارند این طرفها آفتابی نمی شود مگر درموارد بسیار نادر و تا همین امشب فکر می کردم که حساب این دیدارها را دارم.اما امشب با وجود این که به شماره کنتر اضافه نشده، یک یادداشت جدید می بینم. ظاهرا کنتر این صفحه معیوب است (مثل نویسنده اش و ...). 

م. و.
۱۹ بهمن ۸۳ ، ۲۲:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

بارها گفته ام که اگر شرایطم جور بود، یک دقیقه هم اینجا نمی ماندم. گفته ام که ترجیح می دهم یک شهروند درجه دو باشم و حقوق خودم را به طور نسبتا کامل دریافت کنم تا اینکه در ایران بمانم و یک دهم آن چیزی که حقم بود را با منت جلویم بگذارند. گفته ام که ... و خدا می داند که کمرم شکست وقتی همه آن چیزهای ننوشتنی اتفاق افتاد. با وجود همه این ها بیست و دوم بهمن به راهپیمایی می روم. یک جورهایی حس می کنم که این انقلاب ارثیه پدرم است و دلم نمی خواهد که دوباره آمریکایی ها اینجا آقا بشوند. یادم می آید که کارگرهایشان روی در و دیوار خانه های سازمانی پایگاه حک کرده بودند US is the best و من در همان سالهای کودکی هم یک دنیا ناراحت شده بودم. یادم هست که از پدر و مادرم داستانهای تلخ دوران آقایی مستشاران آمریکایی را شنیده بودم و بغض گلویم را گرفته بود. می دانم ... می دانم ... حتی این را هم می دانم که یک سری وزیر و وکیل بی خاصیت یا کم خاصیت هستند که خیال می کنند رفتن من به معنی حمایت از آنهاست، اما این نمی تواند بهانه خوبی برای از بین بردن میراث خانوادگی مان باشد. خودمان که می دانیم از چه چیزی حمایت می کنیم! 

م. و.
۱۹ بهمن ۸۳ ، ۰۳:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر