Unknown
امروز سالگرد بمبگذاری در سامراء است. این شعر را آقای رحیمی به آن مناسبت گفته بود و من آن زمان چند بار خواندمش:
باد یک گوشه رفته کز کرده، تکهای ابر در دهان دارد
که وزیدن برای او امشب، در هوای حرم زیان دارد
که اگر روی این حرم بوزد، بعد هم سمت ابرها برود
حتم دارم که تا خود محشر، شانهی آسمان تکان دارد
خاک این شهر، شهر سامرا، مدفن پاک ماه و خورشید است
و همین خاک قابلیتدار، جنبهی کشت کهکشان دارد
سر بریدند یک به یک دیشب، از تمام منارهها اما
گوش کن خوب، این مناره هنوز، در گلو «اشهدی...» اذان دارد
آی! دلهای خسته آهسته، پر بگیرید زیر این گنبد
به گمانم که زیر این آوار، یک کبوتر هنوز جان دارد
مثل خاک بقیع این قطعه، ظاهرا بیضریح شد هرچند {به روایتی امروز شهادت دومین امام مدفون در بقیع بود...}
مرقدی از نسیم و شیشه و دل، گنبدی همچو آسمان دارد
دل به دریا زدم به عشق شما، ساحلم خاک امن سامراء
مثل آن تخته پارهای که خوش است، توی این باد بادبان دارد
هر روز اضافه میشود به تعداد آنهایی که در عراق کشته میشوند .دیکتاتور عراق را اعدام کردند و این بالاترین نتیجهی دموکراسیشان بوده است ولی کاش او را هم مثل EX-SHAH ایران میبردند در یک بیمارستان در آمریکا بستریاش میکردند و خودشان مشغول دوا و درمانش میشدند، به جای این که بمانند و بیرون نروند که مبادا فرشته درآید!