سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

۳۰ مطلب در شهریور ۱۳۸۴ ثبت شده است

آن  یادداشت وبلاگم را که با نوشتن این یکی به آرشیو منتقل می شود، دوست داشتم. دنبال یک چیزی می گشتم که ارزش این جایگزینی را داشته باشد. یاد کتابی افتادم که چند سال پیش ایکس کوچک برایم خریده بود و طبق معمول یا نخواندمش یا خواندم و فراموش کردم. دو تا از دستور العمل های صاحب عزیز عکس آن یادداشت را از روی کتاب می نویسم:

* هیچ ذکری بالاتر از ذکر عملی نیست. هیچ ذکر عملی بالاتر از ترک معصیت در اعتقادات و عملیات نیست و ظاهر این است که ترک معصیت به قول مطلق بدون مراقبه دائمیه صورت نمی گیرد.

*گفتم که الف، گفت: دگر؟ گفتم: هیچ       در خانه اگر کس است یک حرف بس است

بارها گفته ام و بار دگر می گویم: کسی که بداند هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد. می داند چه باید بکند و چه نباید بکند. می داند که آنچه را که می داند باید انجام دهد و در آنچه که نمی داند باید احتیاط کند.

-----

این حرفها زیادی خارج از قواره ایکس است. کلی بهم فشار آمد موقع تایپ کردنش.

م. و.
۱۳ شهریور ۸۴ ، ۲۰:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

شما همان [مردمی] هستید که برای انفاق در راه خدا فراخوانده شده اید. پس برخی از شما بخل می ورزند و هر کس بخل ورزد تنها به زیان خود بخل ورزیده و[گرنه] خدا بی نیاز است و شما نیازمندید؛ و اگر روی برتابید [خدا] جای شما را به مردمی غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود. (سوره محمد(ص)، آیه ۳۸)

باز هم به فکر حفظ(!) یک چیزهایی برای خودم افتاده بودم، که یادم افتاد:

کرایه اتوبوس و تاکسی مسیر دبیرستانمان یک خرده ای داشت که هیچ راننده ای آن را در نظر نمی گرفت. پنج تومان بیشتر می گرفتند و می گفتند پول خرد ندارند. مبلغ هنگفتی نبود ولی دلیلشان قابل قبول نبود حتی برای گرفتن چند ریال اضافی. از آنجایی که به میزان کافی آب اصفهان عزیزمان را نوش جان کرده ام، از مسوول کمیته امداد محل خواستم که چند تا اسکناس صد تومانی ام را تا می توانند خرد کنند. کار سختی نبود چون مردم اغلب پول خرد صدقه می دهند! از آن به بعد برای اینکه مبادا پول خردهایم را خانه جا بگذارم و آن پنج تومان زوری را بدهم، یک کیف پول خرد هم همراهم بود.

به خانه برمی گشتم که بنده خدایی جلویم ایستاد. با یک دنیا خجالت گفت که ... . شک نداشتم که حقیقتا احتیاج دارد. از آن فرصتهایی که فقط یکبار ممکن است در زندگی آدم رخ بدهد. کیف پول اصلی ام را جلویش خالی کردم. خواستم فقط یک کرایه ماشین نگه دارم و پول خردهای اضافی را هم به او بدهم اما فکر کردم دوباره پول خرد گیر آوردن برایم زحمت دارد. بعلاوه مقدارش نیز چیز قابل توجی نبود (البته برای من!). به اشتباه فکر کرد همه پولم را به او داده ام و آدم بسیار بسیار خوبی هستم. به گمانم سکه هایی که نگه داشته بودم حکم سپر را داشت در برابر دعاهایی که برایم کرد. بعد از ظهر همان روز یک آدم بدبخت کیف پول خردهایم را در اتوبوس از من دزدید. این تنها باری بود که کسی کیفم را زد.

م. و.
۱۲ شهریور ۸۴ ، ۲۰:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

یکی از آدم حسابی های ریاضی برای کنفرانس به ایران آمده بود. استاد اعظم که آن زمان هنوز لیسانسشان را هم نگرفته بودند و به بیان ایکسی ما هنوز مدال المپیادشان به گردنشان آویزان بود، با دو سه تا مثل خودشان به طرف اصرار کرده بودند که ما را نصیحت کن. گفته بود «شیفته هیچکس نشوید، هرقدر هم که مسائل را زیبا حل کند». تا جایی که یادم هست، استاد گرامی - که خدا حفظشان کناد و سایه ایشان را از سر نوابغ آن سوی آب کم نکناد- فرموده آن جناب را به زبان اصلی به ما منتقل کردند. بابت این یکی هم مثل بقیه چیزها ممنونشان هستم زیرا پندشان بسیار به کار ما آمد. مرزی قائلم بین تحسین و دوست داشتن خوبیها (از هر نوع) و شیفتگی در برابر آنها. امتحان نکرده ام ولی حدسم این است که شیفته شدن در برابر غیر او مانع پیشرفت است. شیفته او بودن هم البته کار هر کسی - از جمله ایکس - نیست ولی شیفته غیر او نبودن خیلی سخت نیست!

م. و.
۱۲ شهریور ۸۴ ، ۰۰:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

این هفته چیزی نمی نویسم. ناز نکرده ام! دلایل قابل قبول غیر قابل ارائه دارم. امیدوارم در این فرصت دوستان خیلی بهترتر از من پیدا کنید.

ایکس

م. و.
۰۷ شهریور ۸۴ ، ۲۱:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

ای عصمت نامتناهی!

وقتی به آن می اندیشم که در هوایی تنفس می کنم که تو در آن نفس می کشی

و صبحها چشمانم را به طلوعی می گشایم که تو نیز نظاره گر آنی

بر خود می لرزم

تو هستی اما من ...

ای وارث انسانیت گم شده در زمین امروز من!

باورم نیست حتی دعا برای ظهور تو نیز به دست روزمرگی هایم سپرده شد.

فکرهای زمینی ام از من عروسکی کوکی ساخت که حتی کوکش برای دعای

ظهور تو به کم سویی می گراید

می خواهم سخن بگویم!

اما این بار از آنچه که تا به حال می اندیشیدم برای چون تویی نباید گفت ...

 

م. و.
۰۶ شهریور ۸۴ ، ۲۲:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

قول داده ام بی اسم نوشته اش را بگذارم. هنوز هم در این حد قابل اعتماد هستم که سر قولم بمانم. دوستان اصفهانی و هم دوره ایهای لیسانسم اما او را با واسطه می شناسند.کلی برایم عقده شده بود که جای یک حرفی اینجا خالی است. خواهش کرده ام که هر از چندگاهی چند خطی بنویسد و برایم بفرستد. قلمش و حالش را دوست دارم. لطف کرد و پذیرفت. خلاصه این که از متفاوت شدن نوشته هایم متعجب نشوید! اولینش را هم همین امشب اینجا می گذارم. 

م. و.
۰۶ شهریور ۸۴ ، ۲۱:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

- رد شدن از این کوچه برایم مصیبت بود! سر تا پای آدمیزاد خاکی می شد. ربطی هم به آهسته راه رفتن و... نداشت. خدا را شکر می کنم که آسفالتش کرده اند. فکر می کنم همه آنهایی که مجبور بوده اند پایشان را اینجا بگذارند حالا نسبت به قبل راضی هستند.

-  پیرزن با عصا هم به سختی راه می رود . کمرش خمیده است . فکر می کنم خانه اش در همین کوچه است. کسی کنارش نیست. با صدایی ضعیف ولی قابل شنیدن - مخصوصا برای آنهایی که قصد شنیدنش را دارند! - می گوید: «خدا لعنتشون کنه. کوچه رو لیز کردن». گویا عصایش در آن کوچه خاکی بهتر گیر می کرده است. شاید او هم پیش خودش فکر کند که همه ناراضی هستند!

م. و.
۰۶ شهریور ۸۴ ، ۰۲:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر

 چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را

که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمی گیرد

شکسته نستعلیق نوشته بودی این بیت حافظ را و یکی از بهترین هدیه هایی بود که روز دفاعم گرفتم. آن روز تازه فهمیدم که خطاط هم بوده ای! قبلش از تحقیقاتم به آنجا رسیده بودم که کاراته کار بوده ای و اهل کوه رفتن. خودت که اصلا حرفش را نمی زدی. هر بار هم که من خواستم در موردش حرف بزنم گفتی مربوط به گذشته هاست. پنج سال پیش که برای اولین بار دیدمت متعجب شدم که جوانتر از من هستی ولی نمازت را نشسته می خوانی. به گمانم آن زمان یک سالی از آغاز مبارزه ات با این رماتیسم نادر می گذشت. حتی یکبار هم شکایتت را از درد نشنیده ام. دردی که آن پزشک متخصص می گفت «می دانم گاهی غیر قابل تحمل می شود». کاش دست کم یکی دو تا از دانشجوهایت این صبوری زیبا را در کنار فرمولها از تو یاد بگیرند. شاید بتوانی همه افتخاراتی را که به اعتقاد تو مربوط به گذشته هاست، پنهان کنی طوری که غریبه ها بپرسند «این مشکل مادرزادی است؟» اما این مبارزه تحسین برانگیزت با بیماری را خودم از نزدیک دیده ام و بسیار امیدوارم که برنده این بازی سخت و طاقت فرسا تو باشی. سلامتی ات آرزوی قلبی من است.
م. و.
۰۴ شهریور ۸۴ ، ۲۲:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر

- می گویم «این چهار رکعت نماز تو چرا به اندازه چهل رکعت من طول می کشه؟ ریا نکنی می میری؟!» می گوید «خودم می دونم به هیچ درد نمیخوره. مخصوصا که این فرشته  فضول  میره  میگه حواسش به همه چی بود  جز  نمازش . ولی امیدوارم که  خدا  بگه این  بدبخت عرضه نداشت  دو  رکعت  نماز به درد بخور بخونه اما چون پشتکارش زیاد بود یه چیزی خودم بهش میدم». گاهی وقتها دلم می خواهد- فقط دلم می خواهد- نشان بدهم که من هم پشتکار دارم. 

-آقای پدر خواسته بودند که متن دقیق حدیث را پیدا کنم. من هم به کمک گوگل و همان چهار کلمه ای که از آن می دانستم یافتمش و کلی حالم گرفته شد. این هم کلام حضرت امیر:

لو صمت الدهر  کله و قمت اللیل کله و قتلت بین الرکن و المقام  بعثک الله مع هواک بالغا ما بلغ إن فی جنة ففی جنة و إن فی نار ففی نار 
 

*اگر اصلا از عربی سر در نمی آورید، یقین بدانید که در این مورد خاص تا حدودی به نفع شماست!

م. و.
۰۲ شهریور ۸۴ ، ۲۳:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر

متاسفانه فروشنده آشنا بود. هنوز هم بعد از حدود پانزده سال وقتی فکرش را می کنم از خجالت داغ می شوم. بنده به عنوان یک تیزهوش(!) با مامان خانوم وارد مغازه شدم و قصدمان خرید یک عدد اسباب بازی برای هدیه دادن بود.فروشنده چند تا عروسک آورد که ببینیم و آخرینش صدا ضبط می کرد. دستش را فشار داد و گفت «یک...دو....سه» و بعد دست عروسک را رها کرد و ما عین همان کلام را شنیدیم. مامان خانوم پرسید «این چطوره؟» و من آن نظر تاریخی شرم آورم را دادم:«قیافه اش بد نیست ولی صدای بدی داره!»

*البته آن صدا برای صاحبش اصلا بد نبود ولی یقینا مناسب یک عروسک نبود!

گاهی وقتها فراموش می کنم که بعضی ناهنجارها در جای دیگری بسیار هم مناسب و خوب هستند و موقع ایراد گرفتن به آنها باید به عدم تناسبشان با شرایط دست کم مختصر اشاره ای بکنم تا بعدها موجبات شرمساری ام فراهم نشود. شاید اصلا ایرادی در کار نباشد. شرایط عجیب و غیر منتظره و حتی ناخوشایند در نگاه اول، همیشه نتیجه معیوب بودن بعضی عوامل ایجاد آن نیست. گاهی تنها مشکل عجله ما در تشخیص یا اظهار نظر است!

م. و.
۰۱ شهریور ۸۴ ، ۲۲:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر