سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

۳۰ مطلب در شهریور ۱۳۸۴ ثبت شده است

یک لپ تاپ عالی و یک گوشی تلفن همراه که از هر دکمه اش یک هنر می ریزد خریده است ولی نتوانسته یک خانه نقلی با تلفن اجاره کند که بتواند به اینترنت متصل شود و فعلا ساکن خوابگاه است! از محل کارش هم کاری به زشتی وبلاگ خوانی انجام نمی دهد. نتیجه همه اینها احساس آزادی نسبی من است که چشمش را دور دیده ام و در روانشناسی ابراز فضل می کنم. البته خیلی پایم را از گلیمم بیرون نخواهم گذاشت. فقط چندسطری از روی جزوه ام رونویسی می کنم:

دوره بلوغ مغز بعد از پیری مغز و بین ۳۵ تا ۴۰ سالگی است. این دوره، دوره پختگی است. بیشترین ظرفیت های مغز به کار می افتد. برای اولین بار امواج جدید E.G مغز دیده می شود و همه بخشهای مغز به طور متقارن و متجانس و هماهنگ کار می کند. از نظر روانشناسی، دوره میانسالی دوره پختگی و بلوغ عقلی و روانی است و فرد به بالاترین سطح درک می رسد و بیشترین ظرفیت های مغز به کار می افتد. جوان از بخش کمی از توانمندیهایش استفاده می کند اما میانسال اوج استفاده از ظرفیتهایش است. در این دوره شیفت بین دو نیمکره مغز را داریم...

م. و.
۲۳ شهریور ۸۴ ، ۰۳:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

من پروردگار تو را دیدم!

نه در کتابهای سرشار از نامش و نه در حالات عرفانی نیمه شب متهجدان،

و نه در سکوت بی درد خویش

او را دیدم، در دل شکسته کودکی که از فروش دعاهایش مأیوس بود،

در چهره تفدیدهء کارگر لاغر اندامی که با تمام وجود تیشه را به دیوار می کوبید،

در شلوغ ترین مکانهای شهرم که مردم نمی دیدند چقدر ماه کامل زیباست!

به روزگار گذشته ام که می اندیشم، حرفی برای گفتن ندارم. من این ها را دیدم، بارها و بارها،

بعد از چندین بهار که از عمرم می گذرد، اما بی تفاوت گذشتم.

ای وجود اهورایی!

سخت است که آدمی سن و سالی داشته باشد اما ساده ترین چیزهای اطرافش را نبیند. 

م. و.
۲۱ شهریور ۸۴ ، ۲۳:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

امام صادق علیه السلام فرمود:

من صدق لسانه زکی عمله

کسی که زبانش راستگوست کردارش پاک است.

ونیز فرمود:

فریب مردم را به نماز خواندن و روزه گرفتنشان نخورید، زیرا بسیار می شود مردی به نماز و روزه انس می گیرد تا آنجا که اگر آنها را ترک نماید به هراس می افتد ولیکن آنان را بیازمایید به راستگویی و امانت پردازیشان.

راستگوهای عزیز! حاضرید تمام آن چیزهایی را که دروغگوهای به قول خودشان زرنگ و مصلحت اندیش و... دارند، بگیرید و در ازای آن ذره ای از سرمایه صداقت خود را بدهید؟! این ثروتی است که یک دروغگو هرچه تلاش کند صاحب آن نمی شود.

م. و.
۲۰ شهریور ۸۴ ، ۲۳:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

وَ اِذْ تَأذّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُم وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ اِنّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ «آیه ۷ سوره ابراهیم (ع)»

و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعا سپاسگذاری کنید، [نعمت] شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسی نماید قطعا عذاب من سخت خواهد بود

از بندگانش اندکی شکرگزارند ( آیه ۱۳ سبأ) و بقیه یا اصولا نعمتهایی که دارند را نمی بینند مگر پس از محروم شدن از آن نعمتها یا می بینند و خودشان را نسبت به آن محق می دانند و به ازای هر نعمتی که دارند یک لیست از مطالباتشان ارائه می کنند که چون من فلان چیز را دارم این چیزها حقم است. همیشه طلبکار به نظر می رسند. ساده انگارانه فراموش می کنند که اگر برفرض نسبت به چیزی محق شده اند مقدمات این استحقاق حقشان نبوده است.

چند روزی هست که دائم به خودم تذکر می دهم از این دستهء طلبکارها جدا شوم قبل از آنکه درشمار ناسپاسان بی بازگشت قرارم دهند. از عذابش حتی اگر شدید نباشد هم می ترسم.

م. و.
۲۰ شهریور ۸۴ ، ۰۶:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

بار خدایا! درود بفرست بر محمد و خاندانش و وظیفه ام را نسبت به پدر و مادرم به من الهام کن و همه دانش خدمتگزاری به آن دو را به من بیاموز و مرا به گزاردن آنچه به من الهام کرده ای برگمار و توفیق ده تا آنچه را از علم به من ارزانی داشته ای بکار بندم تا چیزی از آنچه مرا آموخته ای فرونگذارم و پیکرم از انجام آنچه مرا الهام کرده ای مانده نگردد.

خداوندا! فرمانبرداری از پدر و مادر و نیکی و مهربانی مرا در حق ایشان برای من شادی بخش تر گردان از به خواب رفتن بی خوابی کشیدگان و آب سرد نوشیدن جگر سوختگان تا میل و خواهش ایشان را بر میل و خواهش خویش برتری نهم و خوشنودیشان را بر خوشنودی خویش پیش دارم.

خداوندا! آن دو را پاداش ده که مرا پرورانده اند و از ثواب بهره مند گردان که مرا گرامی داشته اند و حق ایشان نگه دار که مرا در خردی محافظت کرده اند.

بارخدایا! هر آزار که از من به آن دو رسیده و هر ناپسند که از من در حق آن دو سرزده و هر حقی از آن دو که من ضایع کرده ام، همه را سبب کاستن از گناهانشان و علو درجاتشان و افزونی حسناتشان قرار ده، ای خداوندی که سیئات را به چند برابر حسنات بدل فرمایی.

م. و.
۱۸ شهریور ۸۴ ، ۲۳:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

باید یاد بگیرم درست حرف بزنم. طوری که بهترین دوستم آن طوری که خودش می گوید چند روز نگران آن یک جمله ای که بالاخره ایکس خواهد گفت، نباشد. به هر صورت هنوز اصلاح نشده ام و این مکالمه من و دوست عزیز چندین و چند ساله ام بود:

دوست عزیز X: خب، هر چی میخوای بگی، بگو.

X: چیزی نمی خوام بگم!

دوست عزیز X:الآن بگی تموم بشه خیالم راحت میشه.

X: راجع به چی؟

دوست عزیز X [متعجب و با خنده]: نگو که اصلا متوجه نشدی.

X: من متوجه چیز خاصی نشدم. اگه لازمه تبریک بگم یا چیز دیگه لطفا راهنمایی کن.

دوست عزیز X: یعنی جدی جدی متوجه نشدی من بینی ام را عمل کرده ام؟!

X[به بینی دوستش نگاه می کند] : نه! قبلا همین شکلی نبود؟!

***

X: چطور شد که این کاره شدین؟! رادیوی هواپیما چه جذابیتی براتون داشت؟

آقای پدر: می خواستم خلبان بشم.

X: خب، پس چرا نشدین؟

آقای پدر: وقتی تست دادم گفتن باید انحراف بینی ات را عمل کنی که در ارتفاع برای تنفس مشکل نداشته باشی.

X: نمی تونستین این کار رو بکنین؟

آقای پدر: چرا. ولی ترجیح دادم بجای بینی ام، علاقه ام رو تغییر بدم!

م. و.
۱۷ شهریور ۸۴ ، ۱۷:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب

 

        که علم کند به عالم شهدای کربلا را

 

م. و.
۱۶ شهریور ۸۴ ، ۲۳:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

دوست فرزانه (i.e 058) مشغول نصب یک نرم افزار هستند. ظاهرا به دلیل خش داشتن سی دی (از آن نوع خش هایی که با چشم غیر مسلح دیده نمی شود) مراحل نصب در یک جای نابجایی متوقف می شود (به بیان ایشان و احتمالا شما، «بالا نمی آید»). تشریف می برند و پنبه و خمیردندان می آورند و با پنبه خمیردندان را روی سی دی می مالند و بعد آن را زیر شیر آب می شویند! من نتیجه می گیرم که برای خودشان نیز مشکلی پیش آمده اما وقتی پس از این عملیات سی دی را داخل درایور قرار می دهند، برنامه به طور کامل نصب می شود. توضیح می دهند که این روش موثر را از یکی از دوستان فرزانه تر آموخته اند.

م. و.
۱۵ شهریور ۸۴ ، ۲۱:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر

مسحور جهان پیشرفته امروز در دست و پای عصر تکنولوژی،

مغموم دست نیافتن آرزوهای طویل و ناشدنی جهان زمینی ام،

مهجور از روحی بی آلایش که بزرگی اش از روزنه های زخمهایش نشت کرده است،

محبوب آنان که هر روز نام و ایمانم را بر خوشامدشان عرضه می دارم.

سهم تو در زندگی من کجاست؟

آقای خوبم ...

تا تو در قلبم ظهور نداری، ظهور صورتت را چه معناست؟

می دانم اگر بیایی تو را نخواهم شناخت. تو غریبی حتی در میان آشنایانت. سر به زیر بر خاک چشم دوخته ام و برای داشتن بیشتر تلاش

می کنم. رنگ آسمان را از یاد برده ام. ای مهربان مرا دریاب! که اگر اینگونه بروم جاده طولانی خواسته هایم مرا از پا می اندازد...

م. و.
۱۴ شهریور ۸۴ ، ۲۳:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

از اول دبستانمان خاطره می گفتیم:

X: وقتی فهمیدم آن چیزی که به آن «نون» می گوییم همان «نان» است، این مطلب را به والدین گرامی آموختم(!) و تا مدتی به جای «نون» می گفتم «نان». نگاههای مستاصلشان به همدیگر را هنوز یادم هست. بندگان خدا نمی دانستند چطور به این ایکس هفت سالهء تحصیلکرده تفهیم کنند چیزی به اسم زبان محاوره وجود دارد که با سوادها هم از آن استفاده می کنند.

دوست X: من هم همین وضعیت را داشتم. البته چون خیلی با سواد شده بودم و نمی خواستم حتی یک کلمه را اشتباه بگویم، پیشاپیش «صابون» را هم خودم اصلاح کرده بودم و می گفتم «صابان» که شبهه بی سوادی ام در اذهان ایجاد نشود.

*چند تا نتیجه اخلاقی مهم در باب احساس دانستن و تعمیم نابجای دانسته ها و... اینجا ردیف کرده بودم که از نوشتنشان پشیمان شدم. خودتان تفکرات بفرمایید!

م. و.
۱۴ شهریور ۸۴ ، ۲۱:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر