سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

خسران

پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۱، ۰۵:۰۴ ق.ظ

وارد داروخانه می‌شوم، کرم مورد نظرم را می‌خرم و هرچند خیلی گران‌تر از دفعه آخری است که مشابه‌اش را خریده بودم، به خودم تذکر می‌دهم که این روزها گرانی تعجب ندارد! به خانه که می‌رسم قیمتی که شرکت روی آن ثبت کرده را می‌بینم: سی درصد ارزان‌تر از چیزی است که من پرداخت کرده‌ام. مطمئن می‌شوم که متصدی داروخانه اشتباه کرده است چون اصولا گران فروش نیست که اگر بود محال بود از آنجا خرید کنم. برمی گردم که مشکل را حل کنم. توی راه به خودم می گویم من که از این پول دل کنده بودم، می‌توانم وقتی پس گرفتمش آن را صدقه بدهم، خیلی هم پول کمی نیستفرشتهاما همان بین راه پشیمان می‌شوم. فکر می‌کنم که این روزها اوضاع جیبم چندان خوب نیست. می‌توانم تا دو هفته دیگر که حسابم وضع بهتری پیدا خواهد کرد، صبر کنم آن وقت به امور خیریه بپردازمشیطان به داروخانه می‌رسم. می‌گویم یک ساعت قبل اینجا بودم و خوب یادش مانده است و خوشبختانه نیاز به توضیح نیست. قیمت روی کرم را نشانش می‌دهم و می‌گویم احتمالا اشتباه کرده‌اید. تعجب می‌کند و یکی دیگر از همان‌ کرم‌ها را از قفسه بر می‌دارد و نشانم می‌دهد. همان قیمت گران رویش ثبت شده است. تاریخشان هم مشابه است. می‌گوید ظاهرا شرکت برچسب قیمت‌ها را تغییر داده و این یکی از قلم افتاده است و لبخند می‌زند. من هم به تلخی لبخند می‌زنم و تشکر می‌کنم. فرشته سمت راستم مغموم است. لابد دلش می خواست آن نیت ساده و زیبا که هیچ هزینه ای هم نداشت حفظ شود که نشدناراحت

۹۱/۱۰/۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
م. و.

نظرات  (۱)

طفلک فرشته سمت راست هر چند مطمئنم ایکس عزیز زیاد نمیذاره بیکار بمونه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی