سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

سردرد

سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۱، ۰۹:۳۲ ب.ظ

توقع نداشتم تا این اندازه بچه باشند. انتظارم از دانشجوی کارشناسی ارشد آن هم در یک دانشگاه دولتی خوب تهران چیز دیگری بود. آسمان و ریسمان به هم می بافند و جوابشان می دهم که تشخیص من این است که به صلاحتان نیست، پس انجام نمی دهم. صحبت از نمره نبود... به یکیشان که نگران تر است می گویم وضعیت شما که از نظر من خوب است و آن طرف یکی دیگر نتیجه می گیرد که لابد نظرم این است که او وضع خوبی ندارد. چیزی نمی گوید اما اشک توی چشمهایش جمع می شود و سعی می کند که روان نشود این حلقه اشک! زیر چشمی نگاهش می کنم و می ترسم. من همیشه از دلهایی که حتی الکی می شکنند هم وحشت داشته ام. حتی حالا بعد از چندین ساعت هنوز هم سرم بد جوری درد می کند. کاش اقلا این را می دانست که این موجود به زعم او سنگدل که ظاهرا قصد حل مشکلش را ندارد، چقدر ناراحت است از آن همه نگرانی اش...

۹۱/۱۰/۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
م. و.

نظرات  (۲)

چه کسی  صیادی بدون قلاب و دام بلدهست.....؟! میخواهم یه همراه وهمدم صید کنم ولی چه کنم نه اهل قلابم ونه کلک چه کنم این روزها دل بی ریا بازار نداره چه کنم که صیدها هم قلابی شدن چه کنم.....؟!
و چقدر که ایکس عزیز حساسی....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی