در حسرت پذیرش!
همین طوری پیش بروم رکورد reject گرفتن برای مقالات در یک سال را می شکنم! البته این آخری را خیلی مهربانانه رد کرده بودند. داور با
The article gives a nice result on an interesting subjec
روضه رد کردن را شروع کرده بود و به "it is very hard to follow" رسیده بود که ادیتور به درستی تشخیص داده بود معنایش این است که "he cannot figure out if the proofs are likely to be correct". نهایتا هم پیشنهاد داده بودند که خیلی مبسوط تر نوشته شود که در این صورت طولانی می شود و بالاخره این که
This is the difficulty of our journal with its very strict restriction on page numbers.
Thus we are sorry to be obliged to reject your note.
***
راه می روم بین قبر ها و گاهی متوقف می شوم روی سفارش های رنگ پریده ای که در جعبه های آلومینیومی ویترین مانند بالای قبرها قرارداده اند، همان وصیت نامه های شهدا. نامه هایی ساده و کوتاه، گاهی خیلی ساده و خیلی کوتاه. محمدباقر فرزند هیبت الله نوشته بود ... .مثل بچه های حسود زل می زنم به این مقاله های پذیرفته شده. به گمانم حق دارم من که حتی یک accept هم ندارم برای دلخوشی!
***
یک پیامک دلنشین برایم فرستاده که آخرش به یادم می آورد ناامیدی اشتباه محض است:
بارالها!
من که از کوی تو بیرون نرود پای خیالم!
چه برانی!
چه بخوانی!
چه به اوجم برسانی!
چه به خاکم بکشانی!
"نه من آنم که برنجم"
"نه تو آنی که برانی"