Unknown
جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۸۷، ۰۵:۲۶ ب.ظ
آخر ایمیلم یکی از غزلهای فاضل نظری را نوشته بودم. نسخه ارسال شده ایمیل را که نگاه کردم، دیدم جای مقطع غزل خالی است! نمیدانم چطور پاک شده بود، آن یک بیت جامانده را جداگانه نوشتم و فرستادم:
زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست...
این بیت آزاد شده از غزل ذهنم را به عقب برگرداند. در خلوت مرور میکنم:
-لحن بسیار امیدوار همسر یکی از چهار دیپلمات ربوده شدهی ایرانی به بازگشت او، در یک میزگرد تلویزیونی(بعد از بهار هشتاد و پنج)
-سؤال همراه جوانم در مورد عبارت شهید حاج احمد متوسلیان روی جلد یک کتاب (بیست و یکمین نمایشگاه کتاب تهران)
-خبر درگذشت پدر حاج احمد متوسلیان
....
اینها بهانه میشود که دوباره سراغ شعر پدر-دخترانهی عظیم زارع بروم:
ای پیشپرواز کبوترهای زخمی بابای مفقود الاثر، بابای زخمی
ادامه شعر را از اینجا میتوانید بخوانید.
۸۷/۰۳/۲۴