سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

من عاقلم؟

سه شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۸۵، ۰۳:۵۰ ق.ظ

مکان: حرم امام رضا(ع)، صحن سقاخانه (صحن انقلاب)

تصویر: یک کبوتر که پیداست بالش آسیب دیده است، با سرعت روی زمین می‌دود و هفت هشت تا پسر نوجوان تلاش می‌کنند که آن را بگیرند. غیر از یکی، بقیه پسرها با هم هستند. آن یکی - که از فیزیک صورتش پیداست عقب‌مانده است - اصرارش برای گرفتن کبوتر بیشتر از بقیه است و پسرهای سالم سعی دارند نگذراند حیوان به چنگ او بیفتد. با خودم می گویم بر این بنده خدا که حرجی نیست اما بیچاره کبوتر. چند دقیقه بعد، پسر معلول پرنده را می‌گیرد و محکم به سینه می‌چسباند. کبوتر با هر ضربانِ قلبش، منقبض و منبسط می‌شود. پسرهای سالم، پسرک منگل را دوره می کنند ولی ظاهرا می‌ترسند از حد معینی به او نزدیکتر شوند (از آن حد که جلوتر برند سرشان داد می‌زند «ولش کنین» و حالت تهاجمی به خودش می‌گیرد). من هنوز آرزومندم یکی‌شان بتواند پرنده را از دست او نجات دهد که با کمال تعجب می بینم دارند تیرکمانشان را نشانش می‌دهند و بدون در نظر گرفتن سطح درک او برایش استدلال می‌کنند که خودشان حیوان را زده‌اند و حق آنهاست. تعریفم را از عقل و عاقل بودن حسابی به هم ریخته‌اند این عاقل‌های دیوانه!

 



 

یک تعریف ساده و عوامانه از عاقل بودن وجود دارد: هرکسی مثل ماست عاقل است و هرکس مثل ما نیست، متناسب به فاصله‌ای که با ما دارد، بی‌عقل یا کم‌عقل است! ظاهرا گاهی خواص هم از این تعریف برای تشخیص عاقل بودن شخص یا جماعتی استفاده می‌کنند. مثلا وقتی جناب پاپ می گویند:

 

 «مسیحیت بر خلاف اسلام که سعی دارد ایمان را از طریق شمشیر گسترش دهد، ارتباط محکمی با تعقل دارد

 

احتمالا از همین تعریف برای استنباط این مطلب که خودشان ارتباط محکمی با تعقل دارند، استفاده کرده‌اند. (جای گالیله و آن ۸۸۰۰ نفری که در محاکم تفتیش عقاید کلیسا بین سالهای ۱۴۸۰ تا ۱۴۸۸ محکوم و سوزانده شدند* و دیگرانی که از نزدیک با ارتباط عقلانیت و کلیسا آشنا شده‌ بودند، خالی که این حرفها را بشنوند! گیرم پاپ بندیکت تاریخ اسلام را نخوانده‌اند، تاریخ کلیسا را که لابد خوب می‌دانند.)

*ویل دورانت، تاریخ تمدن، 1890، 350 و 360

 

                          



 

پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله می‌فرماید:

 

 

صِفَةُ الْعاقِلِ اَنْ یَحْلُمَ عَمَّنْ جَهِلَ عَلَیْهِ وَ یَتَجاوَزَ عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ یَتَواضَعَ لِمَنْ هُوَ دونَهُ وَ یُسابِقَ مَنْ فَوْقَهُ فى طَلَبِ البِرِّ وَ اِذا اَرادَ اَنْ یَتَکَلَّمَ تَدَبَّرَ

 

 فَاِنْ کانَ خَیْرا تَکَلَّمَ فَغَنِمَ وَ اِنْ کانَ شَرًّا سَکَتَ فَسَلِمَ وَ اِذا عَرَضَتْ لَهُ فِتْنَةٌ اِسْتَعْصَمَ بِاللّه‏ِ وَ اَمْسَکَ یَدَهُ وَ لِسانَهُ وَ اِذا رَأى فَضیلَةً اِنْتَهَزَ بِها،

 

لا‌یُفارِقُهُ الْحَیاءُ وَ لا یَبْدو مِنْهُ الْحِرْصُ فَتِلْکَ عَشْرُ خِصالٍ یُعْرَفُ بِها الْعاقِلُ؛ (تحف العقول، ص ۲۸)

 

 

ویژگی عاقل آن است که در برابر نادان بردباری کند، از آن کس که به او ظلم کرده بگذرد، نسبت به زیردستان متواضع باشد، با بالادستان در خوبى‏ها رقابت کند، هرگاه خواست سخن بگوید، بیندیشد، اگر خوب بود بگوید و بهره ببرد و اگر بد بود، سکوت کند و سالم بماند، اگر بلا و امتحانى برایش پیش آمد به خدا پناه ببرد و دست و زبان خود را نگه دارد، اگر فضیلتى دید، به سرعت از آن بهره گیرد، حیا از او جدا نگردد و حرص از او سر نزند، اینها خصلت‏هاى دهگانه‏اى است که عاقل با آنها شناخته مى‏شود.

 

اَلا وَ اِنَّ اَعْقَلَ النّاسِ عَبْدٌ عَرَفَ رَبَّهُ فَاَطاعَهُ وَ عَرَفَ َعدُوَّهُ فَعَصاهُ وَ عَرَفَ دارَ اِقامَتِهِ فَاَصْلَحَها وَ عَرَفَ سُرْعَةَ رَحیلِهِ فَتَزَوَّدَ لَها؛(اعلام الدین،ج ۱۵،ص۳۳۷ )


بدانید که عاقل‏ترین مردم کسى است که پروردگارش را بشناسد و از او پیروى کند، دشمنان خدا را بشناسد و از آنان نافرمانى کند، جایگاه ابدى خود را بشناسد و آن را آباد کند و بداند به زودى به آنجا سفر خواهد کرد و براى آن توشه بردارد.

 

رَاْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الاْیمانِ بِاللّه‏ِ مُداراةُ النّاسِ فى غَیْرِ تَرْکِ حَقٍّ؛ حف العقول، ص ۴۲)


کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است به شرط آن که حق، ترک نشود.
۸۵/۰۸/۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
م. و.

نظرات  (۱۰)

آقای عصبانی! خدای من همان است که «که بندگان را آفریده تا او را بپرستند» اما لطفا تاکیدتان موقع خواندن روی «او» باشد. آن جهنم که درموردش نوشته‌ای اوج عذابش این است که با «اخسئوا فیها و لاتکلمون» بدرقه می‌شوی. می‌دانم که کارد به استخوانت رسیده اما خوب نیست آدمی که موقعی ارتباطش با بندگان خدا رعایت ادب می‌کند با خود او ، حتی هنگام تحمل درد،‌  همان حد از ادب را هم رعایت نکند. بزرگواری‌اش به جای خود ولی... هر وقت پشیمان شدید امر بفرمایید تا پاک کنم این یادداشت را. امیدوارم خدای مهربانمان دادهای روزانه بندگان مومنش را به تشکرات روزانه تبدیل کند
سلام به هر دو طرف بحث. جناب معمولی من شما رو نمی شناسم و اان که کامنت میذارم سه تا کامنت اول طرفین گفتگو رو خونده ام اما با شناختی که از ایکس دارم ایشون هیچ وقت نگاه بالا به پایین نداشته اند. لزوما نگاه شما درست نیست. خوب است آدمیزاد سعی کند از موضع طرف دیگر هم به قضایا نگاه کند. هر دو موفق و موید باشید
خدا هممون رو عقل بده اگه از اون سفری که گفته بودین برگشتین من یه کار کوچولو دارم باتون
آپدیت بفرمایید لطفا حضرت ایکس
۰۸ آذر ۸۵ ، ۰۲:۴۲ آدم معمولی
از دست این دین دست‌غیبی که همه‌اش با ترس برپاست و آلوده به گناهان کبیره و صغیره است هیچ چوپانی حق ندارد بی هیچ آداب و ترتیبی با خدایش صحبت کند. برای این دین: خدا کنار چپر ننشسته، خدا پشت اقاقی‌ها نیست، خدا در عشق نیست در سکس نیست در آزادی نیست در لذت نیست همین‌ اینها را حواله می‌دهند برای یک جای دیگر. خدا فقط برای این است که او را بپرستی.داستان این است: سوره‌ی ذاریات ایات ۵۶ و ۵۷: «و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند./و از آنان هیچ روزی نمی‌خواهم، و نمی‌خواهم که مرا خوراک دهند.»گمانم این آیه خودش می‌گوید تاکیدش کجاست. گذشته از آن:من نبودم، من را بدنیا آوردند، اگر چنان خلقم کرده که شاید او را نپرستم تقصیر این منی که فقط مخلوقم چیست؟داستان کارد و استخوان هم ربطی به این چیزها ندارد.
حیف که حال دعوا ندارم!حیفتر که رمق عصبانیت هم برایم نمانده! به هر حال باعث شدی خاطره‌ای یادم بیاید که در یادداشت بعدی‌ام آن را می‌نویسم(ان شاء الله). تاکید می‌کنم «جواب نیست» و برای بار نمی‌دانم چندم می‌نویسم که از جواب دادن افتاده‌ام(هی بی‌رحمانه سوء استفاده کن از این وضعیت). اگر قرار بود چیزی بتواند من را بخنداند احتمالا تصور این مطلب بود که ممکن است فکر کنی ایکس فی‌الفور غیرتی می‌شود و از خدایش دفاع می‌کند! آن هم حالا که جدی و رسمی انتظار و احتیاج دارد که او از ایکس دفاع کند. آن موقعی که شما بخشی از آن مثنوی بالقوه هفتاد منی را می‌خواندی (به گمانم در گور لرزید مرحوم مولانا) ما سرمان به دیوان  کمتر از نیم‌من‌ حافظ گرم بود که «نکته ها رفت و شکایت کس نکرد/ جانب حرمت فرونگذاشتیم» و «گفتگو آیین درویشی نبود/ ورنه با تو ماجراها داشتیم». و بالاخره این که منظور از عبادت نماز و روزه صرف نیست. آیه‌ی ۱۶۲ انعام را ببین که دین خودت را به عنوان دین او نشناسی. منظور از عبادت اتفاقا این است که هرچه در زندگی هست رنگ او را داشته باشد. حالا برای شما افت دارد که زندگی‌تان صرف عبادت او باشد به خودتان مربوط است و او. قصد این است
۱۱ آذر ۸۵ ، ۰۷:۱۵ آدم معمولی
(می‌شود استثنائا گمان کنی که شاید دیدگاه دیگران هم کمی درست باشد؟)//۱. مگر دعوا شاخ و دم دارد: ماشاالله شش دنگ به دعوایی و آنوقت ناله هم می‌کنی!! //۲. من که از من مثنوی و نیم‌من حافظت چیزی نفهمیدم ولی خوب متوجه شدم که کلی طعنه بارش کرده‌ای!//۳. یک سرپرست واقعی (خدا، پدر، قیم،) همانقدر که شادابی و سلامت را در مخلوق و یا فرزندش ببیند راضیست. لازم نیست هر دو ثانیه یک بار گردن خم کند که «تشکر» «ممنون» «مخلصیم».//۴. چه نگاهی گفته که تنفس چارپایان بی‌شرف است که حالا ما با عبادت شبانه روزانه آنهم از جنس ایکسی‌اش به تنفس شرف بدهیم؟ مگر  خود قران نمی‌گوید که تمام مخلوقات همه‌گاه در حال عبادتند؟ این نگاه تحقیر آمیز به حیوانات از کجاست؟//۵. اگر رنگ او از نظر ایکس یعنی اینکه من برای آن رنگ آفریده شده‌ام من آن رنگ را نمی‌خواهم. ولی اگر این است که انسان معمولی یی که حد متوسطی از وجدان دارد و حد متوسطی از مردم نیازاری دارد و حد متوسطی از همنوعدوستی دارد و حد متوسطی هم گناهکار است او بنده‌ی خداست و رنگ او را دارد آنوقت با هم مشکلی نداریم. خدا هم این را به رسمیت شناخته: اکثرهم لایومنون. مگر آنکه شما تبصره‌ی دیگری داشته باشید.
۱۱ آذر ۸۵ ، ۰۷:۱۹ آدم معمولی
یک سوال خیلی کوچک اما بزرگ: چند نفر در تمام خلقت می‌شناسی که با ویژگی‌هایی که برای عاقل از نظر حضرت رسول نقل کرده‌ای عاقل شناخته شوند؟ داستان عبس و تولی را که می‌دانی؟ خود حضرت رسول اینقدر عاقل بود؟..«ویژگی عاقل آن است که در برابر نادان بردباری کند، از آن کس که به او ظلم کرده بگذرد، نسبت به زیردستان متواضع باشد، با بالادستان در خوبى‏ها رقابت کند، هرگاه خواست سخن بگوید، بیندیشد، اگر خوب بود بگوید و بهره ببرد و اگر بد بود، سکوت کند و سالم بماند، اگر بلا و امتحانى برایش پیش آمد به خدا پناه ببرد و دست و زبان خود را نگه دارد، اگر فضیلتى دید، به سرعت از آن بهره گیرد، حیا از او جدا نگردد و حرص از او سر نزند، اینها خصلت‏هاى دهگانه‏اى است که عاقل با آنها شناخته مى‏شود»
راستی، شما کجای قرآن دیده‌ای که «تمام مخلوقات همه‌گاه در حال عبادتند»؟! من دیده‌ام که همه تسبیحش می‌کنند. فرشتگان هم تسبیحش می‌کنند........
۱۵ آذر ۸۵ ، ۰۲:۴۱ آدم معمولی
بعله اشتباه و بی دقتی کردم: منظورم تسبیح بود. خوب حالا جواب سئوالم چی شد؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی