سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

ختم به...

چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۸۵، ۰۲:۲۹ ق.ظ

با مداد نوشته‌ بودمش. آنقدر کمرنگ شده که به زحمت خوانده می‌شود. احتمالا چند سال دیگر همین اثر کم هم از آن باقی نمی‌ماند اما انگار احساس حسرتی که موقع نوشتنش داشتم، بعد از هفت سال، پررنگ‌تر شده است.

به ساغر ختم کردم این عدم اندرعدم نامه

به پیر صومعه بر گو ببین حسن ختامم را

                                 (امام، دی ۶۷)

۸۵/۰۵/۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
م. و.

نظرات  (۹)

آرزو میکردم امروز پیامی از تو داشته باشم. هر چند بالاتر از سطح درک من بود ولی آرام تر شدم. مرسی
۰۶ مرداد ۸۵ ، ۰۶:۰۰ مامان امیر مهدی
خوش به حالشون کاش خدا عنایتی کند و به گرد پاشون می رسیدیم
۱۲ مرداد ۸۵ ، ۰۳:۰۲ یه مرد امیدوار
مطلب ۲۱ تیر خیلی زیبا بود...ممنون
۱۶ مرداد ۸۵ ، ۰۶:۴۳ مامان امیر مهدی
عیدتون مبارک به امید امدن پسرش ثانیه ها را می شماریم
دنیا چرخید و چرخید و  من کماکان برای کوچک ماندن جنگیدم /از تماما سعی شدم برای مبارزه با روزمرگی...... /چالا دوباره گذرم به اینجا افتاد/التماس دعا
سلام دلم برای صفحه ات تنگ شده بود.راستی فال حافظت خیلی درست درمان است.
سلام کجایی عزیز؟؟؟نگرانت شدم. نکنم ب جای ایکس کوچک رفته ای مکه؟ حضرت استاد امتحان ما شنبه است. دعای خیرتون رو شامل حال ما بکنید. موفق و موید باشی و البته شاد و سلامت.برگرد دیگه!!
۲۵ مرداد ۸۵ ، ۰۹:۲۲ مامان امیر مهدی
این پست یعنی دیگر نمی نویسی؟؟
quick://

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی