سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

بازی

سه شنبه, ۹ خرداد ۱۳۸۵، ۱۲:۴۱ ب.ظ

می‌دانند که بازی نمی‌کند ولی باز هم بساط شطرنج را برایش پهن می‌کنند. کسی تعجب نمی‌کند که چرا حاضر شد بازی کند. مهره‌ها چیده شده‌اند. صفحه شطرنج را می‌چرخاند که مهره‌های سفید جلوی آن آدمی که اصرار به بازی دارد، قرار بگیرد. طرف اولین کاری که می‌کند این است: شاه سفید را توی جیبش می‌گذارد. او با خنده می‌پرسد «چکار کردید شما؟» و جواب می‌شنود:«نمی‌توانم بپذیرم سرباز سیاه شما تهدیدی برای شاه من باشد.» او خوشحال است که بازی خیلی زود تمام شده و مجبورنیست حتی یک حرکت هم انجام بدهد. می‌رود. صاحب مهره‌های سفید احتمالا می‌خواهد چیزی بپرسد ولی مات مانده است.

۸۵/۰۳/۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
م. و.

نظرات  (۲)

الباطل غرور خادع (غرر الحکم)(ایهام به کاررفته در مات برایم خیلی جالب بود)
یک بنده خدایی معتقد بود که دوستانX  به ایجاد نوعی غرور احمقانه  در او کمک می کنند. خواستم تذکر بدهم که متاسفانه دوستان ایکس حداقل یک دشمن دارند!/ آن حدیث برایم جدید بود. تشکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی