بازی
سه شنبه, ۹ خرداد ۱۳۸۵، ۱۲:۴۱ ب.ظ
میدانند که بازی نمیکند ولی باز هم بساط شطرنج را برایش پهن میکنند. کسی تعجب نمیکند که چرا حاضر شد بازی کند. مهرهها چیده شدهاند. صفحه شطرنج را میچرخاند که مهرههای سفید جلوی آن آدمی که اصرار به بازی دارد، قرار بگیرد. طرف اولین کاری که میکند این است: شاه سفید را توی جیبش میگذارد. او با خنده میپرسد «چکار کردید شما؟» و جواب میشنود:«نمیتوانم بپذیرم سرباز سیاه شما تهدیدی برای شاه من باشد.» او خوشحال است که بازی خیلی زود تمام شده و مجبورنیست حتی یک حرکت هم انجام بدهد. میرود. صاحب مهرههای سفید احتمالا میخواهد چیزی بپرسد ولی مات مانده است.
۸۵/۰۳/۰۹