سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

Unknown

پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۵، ۰۹:۳۱ ب.ظ

می‌گفت:« یک گوشه از حیاط خانه‌ی ما به دنیا آمد. به گربه‌ها علاقه‌ای ندارم ولی نسبت به آن حیوان چون کور بود، احساس مسوولیت می‌کردم. برایش غذا می‌گذاشتم. یکی از روزها که داشتم ماشین را داخل حیاط می‌بردم دیدمش که مثل همیشه منتظر جلوی در ایستاده است. با خودم گفتم خوب آدمی هستم که به این حیوانی که هیچ نفعی برایم ندارد، رسیدگی می‌کنم. از ماشین که پیاده شدم دیدم بر خلاف همیشه از جلوی ماشین کنار نرفته بوده و زیر چرخهای ماشین من است.»

*اینجا هیچ تمثیل و اشاره‌ای در کار نبود... یک نقل قول و داستانی واقعی که متاسفانه باعث رنجش شد.

                                                                 

ده سال پیش همکار آقای پدر بود. یک پسر هجده ساله‌ی عقب افتاده داشت. حسابی شکسته شده بود. پسرش نمی‌توانست حرکت کند. خانمش برای مامان خانوم تعریف کرده بود که یکبار فرزندشان را به یکی از مراکز بهزیستی سپرده بوده‌اند و در اولین ملاقات دیده بودند غذای داغ دهان او را سوزانده و دوباره به خانه برگردانده بودنش که به طور غیر تخصصی خودشان مراقبش باشند. خدا را شکر می‌کردند که می‌توانند این کار را بکنند. 

                                                                 

بالای یکی  از صفحه‌های تقویمم این سخن از امام حسین(ع) نوشته شده است:

نیاز مردم به شما از نعمتهای خدا بر شماست، از این نعمت افسرده و بیزار نشوید.

زیرش با مداد نوشته‌ام:

شکر نعمت نعمتت افزون کند    کفر نعمت از کفت بیرون کند

۸۵/۰۲/۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
م. و.

نظرات  (۲)

ایکس جان دلت گرفته بود اینها رو نوشتی؟
هر گاه خداوند خیری برای بنده بخواهد  حاجتهای مردم را در دست او قرار میدهد.(پیامبر اکرم)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی