Unknown
گفت:«بیا اینجا» و یک گوشه خلوت یک طوری که فقط خودم بشنوم پرسید:«بین اینا علی بن محمد داریم؟» گفتم:«اینا کین؟». گفت:«خوبم فهمیدی منظورم چی بود.» چپچپ نگاهش کردم و جواب دادم:«زشته مهندس مسلمون هنوز اسمشونم نمیدونی.» ناراحت شد. حق هم داشت. نمیدانم چرا به اشتباه فکر کرده بود جنبه جواب دادن به سوالش را دارم.چند روز بعد پاسپورتش رو از توی کیفش و زبانش رو از توی دهانش همزمان درآورد. گفت:«اولا که اون یکی اسمشون، هادی، رو بلد بودم. دوما که یه خواب عالی دیده بودم که توش یه جایی رو بهم نشون دادن و گفتن این قبر علی بن محمد است. زیارتش کن» آن روزها مثل چند سال اخیر رفتن به عراق معمول نبود. میخواستم شهادت امام جواد(ع) را تسلیت بگویم اما خجالت کشیدم. هرچند اسمشان را هم بلدم و اتفاقا میدانم که دو تا محمد بن علی دارند. بدجوری غریبهام. فقط اسمشان را بلدم!