هنـــــــــــــوز در آستانه ورود
پنجم دبستان که بودم یکی از مسألههای کتاب ریاضیمان را به سختی حل کردم. صورت دقیقش یادم نیست ولی اصلش این بود که دو تا چرخ با تسمه به هم وصل شدهاند که یکی از آنها بزرگتر است. شعاع چرخها را داده بود و خواسته بود محاسبه کنیم که وقتی چرخ بزرگ یک دور میچرخد، چرخ کوچک چند دور میچرخد. فردایش فهمیدم که از همکلاسیهایم کسی نتوانسته آن را به تنهایی حل کند. مشکل از میانگین هوشی همکلاسیهایم نبود. مسأله هم ایرادی نداشت. فقط مناسب آن سن نبود. روانشناس جان میگفت پیاژه معتقد است که رشد هوش در سه دوره بزرگ صورت میگیرد که سومین آنها «دوره هوش انتزاعی»* است. میگفت اگر به بچه دوم دبستانی بگویید «فرض کن دو تا مداد سه متری داریم هر کدام بیست تومان، قیمت دو تایشان روی هم چند است؟» در جواب دادن دچار مشکل میشود. چون مداد سه متری برایش قابل تصور نیست، نمیتواند این مسأله را حل کند. در بچه دوم دبستانی هنوز هوش انتزاعی شکل نگرفته است. به طور معمول این مشکلات بعد از ۱۲-۱۱ سالگی دیده نمیشوند... .من پیش خودم فکر میکنم که احتمالا اندکی قبل از اغلب همسن و سالهایم وارد دوره هوش انتزاعی شده بودهام!
***
میگوید همبستگی بالایی بین رشد هوش و اخلاق وجود دارد. برای رشد اخلاق زیربنا رشد هوش و شناخت است. همزمان با سه دوره تحول هوش، سه دوره اصلی برای تحولات اخلاقی داریم:
۱. دوره ناپیروی (تا دوسالگی)
۲. دوره دگرپیروی (۲ تا ۷-۶ سالگی)
۳. دوره خودپیروی (با ظهور هوش انتزاعی آغاز میشود) الزاما همه افراد در اخلاق به دوره خودپیروی نمیرسند.
***
این برای دیده شدن کار کردنم شاید مثل یک بچه پنج ساله تابلو نباشد ولی گاهی به طرز شرمآوری پیش خودم اعتراف میکنم که میخواهم خوب باشم که بگویند بهبه! کاش ورودم به دوره خودپیروی واقعا همزمان با ظهور هوش انتزاعیام بود. ورود که چه عرض کنم، بیست سالی میشود که ظاهرا در آستانه ورود ماندهام. یک پایم داخل است و یک پایم بیرون.
* توانایی درک و فهم و حل مسائل از طریق نمادهای کلامی و ریاضی