سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

اینجا صحبت از عمد و تقصیر نیست...

جمعه, ۲۹ مهر ۱۳۸۴، ۱۱:۲۵ ب.ظ

می گوید: ما تقصیر نداشتیم! به هیچ وجه قصد ناراحت کردنش را هم نداشتیم! برداشت کاملا اشتباه و بی‌دلیل خودش باعث این ناراحتی شد.

ممکن است حق با او باشد. با وجود این من و او هر دو می دانستیم که با دلیل یا بی‌دلیل، دل آن دیگری شکست.

می‌گویم:این که می‌دانیم برداشت اشتباه و کج فهمی‌اش ناشی از شنیدن حرف ما بود ایجاد مسوولیت می‌کند.

زیر بار نمی‌رود.آخرین حرفش این است که «ما مسوول کج فهمی او نیستیم!». من اما از دلِ شکسته می‌ترسم. همان طور که از جنازه می‌ترسم. اگر یک روزی پشت فرمان اتومبیل بنشینم و کسی جلوی ماشینم بپرد، فرصت ترمز کردن نداشته باشم و آن کس زیر ماشین من برود در حالی که تمام تقصیر از خودش بوده است، نمی‌توانم با خیال راحت بگویم: «به جهنم! من هیچ تقصیری نداشتم».

ـــــــــــــــ

برای آنهایی که خودشان می‌دانند:

تا چند روز پیش فکر می‌کردم آرزوی خاصی برای خودم ندارم. امشب اما کابوس بی‌مزه‌ام باعث شد که صاحب یک آرزو بشوم: دلم می‌خواهد این شانس را داشته باشم که همه آنهایی که از ایکس رنجیده‌اند تا حداکثر یک سال دیگر از او راضی شوند. مخصوصا آن دوستانی که در ناراحتی آنها ایکس کاملا بی‌تقصیر هم نبوده است. به گمانم باورش آنقدرها هم سخت نیست که هیچگاه راضی به نارحتی‌تان نبودم. 

۸۴/۰۷/۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
م. و.

نظرات  (۴)

۲۹ مهر ۸۴ ، ۲۲:۲۵ نیما امین
رنجش تلخ است ولی عفو و بخشش تلخی آن را از بین می برد .چه عمد و چه تقصیر ...
من هم که از ایکس نرنجیده ام. اما من هم متاسفانه به همین مرض دچارم. و واقعا فکر می کنم این یک مرض است و باید درمان شود. فکر کنم یکی از چیزهایی که باعث این مرض می شود احساس مسئولیت شبه خدایی کردن برای دنیاست. این خودش مرض بزرگتری است که حتی خدا در برابر آن به رسولش هم هشدار داد که  اگر مردم دینشان را پراکنده می کنند و فرقه فرقه می شوند تقصیر رسول نیست و او باید آنها را به خدا واگذارد. (او وظیفه ای جز ابلاغ ندارد.) اما اکنون این مرض به شکل بزرگتر و خطرناکترش حکومتی هم شده و می خواهند با دشنه و چفیه به خورد مردم بدهند.
من که ناراحت نیستم. شما به من ثابت کرده ای اینطور نیستی. از حساب کتابهایت یکی را خط بزن. التماس دعا حاجی!
آن دستور «وظیفه ای جز ابلاغ نداری» باعث شد یاد این بیفتم: دکتر طوسی می گفت وقتی که واقعا پیامبر بر اثر زیاد دعا کردن برای آن موجودات ناتوان شد، پای مبارکشان ورم کرده بود و... خدا گفت لازم نیست خودت را بکشی! کانه خیلی هم ناراضی نبودند که بهانه ای برای بخشیدن آن جماعت حاصل شود. بهانه ای چون استغفار رسول خدا! به نظر ایکس هم بیراه نمی گفت. پست جبرئیلی که مشکل تاخیر نداشت! ظاهرا مشکل به زحمت افتادن پیامبر نبود بلکه خطر جدی برای سلامتیشان بود./ شیث جان! شما هندوانه فروشی ات مخصوص من است یا به دیگران هم می دهی؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی