اینجا صحبت از عمد و تقصیر نیست...
می گوید: ما تقصیر نداشتیم! به هیچ وجه قصد ناراحت کردنش را هم نداشتیم! برداشت کاملا اشتباه و بیدلیل خودش باعث این ناراحتی شد.
ممکن است حق با او باشد. با وجود این من و او هر دو می دانستیم که با دلیل یا بیدلیل، دل آن دیگری شکست.
میگویم:این که میدانیم برداشت اشتباه و کج فهمیاش ناشی از شنیدن حرف ما بود ایجاد مسوولیت میکند.
زیر بار نمیرود.آخرین حرفش این است که «ما مسوول کج فهمی او نیستیم!». من اما از دلِ شکسته میترسم. همان طور که از جنازه میترسم. اگر یک روزی پشت فرمان اتومبیل بنشینم و کسی جلوی ماشینم بپرد، فرصت ترمز کردن نداشته باشم و آن کس زیر ماشین من برود در حالی که تمام تقصیر از خودش بوده است، نمیتوانم با خیال راحت بگویم: «به جهنم! من هیچ تقصیری نداشتم».
ـــــــــــــــ
برای آنهایی که خودشان میدانند:
تا چند روز پیش فکر میکردم آرزوی خاصی برای خودم ندارم. امشب اما کابوس بیمزهام باعث شد که صاحب یک آرزو بشوم: دلم میخواهد این شانس را داشته باشم که همه آنهایی که از ایکس رنجیدهاند تا حداکثر یک سال دیگر از او راضی شوند. مخصوصا آن دوستانی که در ناراحتی آنها ایکس کاملا بیتقصیر هم نبوده است. به گمانم باورش آنقدرها هم سخت نیست که هیچگاه راضی به نارحتیتان نبودم.