سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

دوست آقای پدر به ایکس مثل ایکس به ؟

يكشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۸۴، ۰۳:۲۱ ق.ظ

صبح یکی از روزهای تابستان سال هفتاد و دو بود. آلبوم های قدیمی خانه را ورق می زدم. رسیدم به یک عکس سیاه و سفید دسته جمعی مربوط به دوران دبیرستان آقای پدر. به زحمت آقای پدر جوان را شناسایی کردم. نمی دانم چرا خواستم بدانم او کیست. یکی بود از آن ده ها پسر جوان که وقتی من عکس را می دیدم، همه بالای چهل سال داشتند. از آقای پدر پرسیدم که او را می شناسد یا نه. دقیق که شد بعد از گفتن اسم و فامیل دوستش  ادامه داد «  مدیریتش خوب بود. از عموت شنیدم که فرمانده نیروی انتظامی یه جایی شده» و بعد از چند ثانیه با خنده اضافه کرد «راستی ساقدوش من بود»

ساعت دو بعدازظهر از گوینده خبر رادیو شنیدم که تیمسار سرتیپ ... فرمانده نیروی انتظامی ناحیه [؟] در سانحه رانندگی ... .

وقتی از اصفهان به تهران آمدیم، با فاصله چند قبر از مزار پدربزرگم که بسیار دوستش داشتم، قبر نسبتا مجللی(!) دیدم که رویش نام همان دوست آقای پدر را نوشته بودند. عکس قاب کرده اش هم بالای قبرش بود.

چند روز پیش رفته بودم امامزاده و طبق معمول تمام این سالها، کنار قبر او متوقف شدم. بعد از خواندن فاتحه خواندم اللّهم ادخل علی اهل القبور السرور و چشم دوختم به عکس بالای قبرش که حالا کمی رنگ پریده شده است.

دلم می خواهد بدانم آیا کسی وجود دارد که حداقل دوازده سال بعد از رفتن ایکس برایش دعا کند و از ته ته دلش بخواهد که او مسرور باشد؟

۸۴/۰۷/۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰
م. و.

نظرات  (۲)

این حرفا چیه می زنی؟‌خوب نیست! البته یه راه داره ها!!
هیچ راه تضمین شده ای وجود ندارد!!! به گمانم اگر حرف زدن از یک چیز«چرا» نداشته باشد آن یک چیز مرگ است.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی