سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

یاد سبز (۳)

جمعه, ۲۵ شهریور ۱۳۸۴، ۱۰:۴۶ ب.ظ

خدای من! اگر مرا به جرمم بگیری، تو را به عفوت می گیرم. اگر دست بر گناهم بگذاری، چنگ در دامن بخششت می زنم. اگر لغزشهایم را نشانه بگیری، نشان از آمرزشت می گیرم. اگر به معصیتم بنگری، چشم به کرامتت می دوزم. اگر بدی ام را به رخ بکشی، خوبی و لطف بی نهایتت را برملا می کنم. اگر به جهنمم ببری و به آتشم بیفکنی، فریاد می زنم آنجا و اعلام می کنم به اهل جهنم، که تو را دوست دارم، که عاشق توام، که دست از دامنت نمی کشم.

خدای من! اگر در مقایسه با طاعتی که باید بشوی، عمل من ناچیز است-که هست-در عوض امیدم به تو بسیار است. تو برترین آرزوی منی.

خدای من! چگونه از بارگاه تو با خورجین خالی و دست تهی بازگردم؟ چگونه بار سنگین حرمان و یأس را بر دوش خویش تاب بیاورم؟ منی که خوش گمانی ام به وجود تو این بود-و هست-که از درگاه تو بخشیده باز گردم؛ با دستهای انباشته از فلاح و رستگاری و نجات.

معبودم! من عمرم را در مسیر غفلت از تو تباه کردم. جوانی ام را در مستی دوری از تو پوساندم. به خودم ظلم کردم و نفهمیدم. در خسران زیستم و ندیدم. در منجلاب بودم و درنیافتم.

خدای من! بیدار نشدم، آن روزها که بر تو غره می شدم و به خود نیامدم آن ایام که در سراشیب خشم کیفربار تو می دویدم.

خدای من! اکنون این من، بندهء تو و فرزند بندهء تو ایستاده ام در میان دستهای اختیار تو و آویخته ام به ریسمان کرم تو و سر سپرده ام به دامان لطف تو.

خدای من! اینک این منم. بنده تو که خود را به سوی تو می کشم، بیزارم از آنچه بوده ام و آنچه کرده ام، آنقدر که شرم و آزرم و حیا اجازه نگریستن به رخسارت را و رو در رو شدن با تو را به من نمی دهد. و بخشش ات را می طلبم که عفو و بخشش، صفت زیبای کرامت توست.

خدایا! مرا یارای این نبوده است که از مسیر معصیت و نافرمانی ات کناره بگیرم مگر وقتی که تو بیدارم کردی با محبت و لطفت و آنگونه که تو خواستی شدم و آنسان که تو اراده کردی، گشتم. پس هماره سپاسگزار توام، ای خدا که مرا به بارگاه کرمت راه دادی و دلم را از چرکهای غفلت و جهالت شستشو دادی.

معبودم! به من به چشم کسی نگاه کن که خوانده ایش و اجابتت کرده است. دعوتش کرده ای و آمده است. کسی که راهش انداخته ای و راه افتاده است، کسی که یاریش کرده ای و اطاعتت کرده است. ای یار نزدیکی که از شیفته و فریفتهء خود دوری نمی کند و ای بخشنده ای که به امیدوار خود بخل نمی ورزد و ای کریمی که دست تمنا را رد نمی کند.

خدایا! به من قلبی ببخش که با بال اشتیاق به سوی تو پر کشد، و زبانی از جنس صداقت و راستی عطا کن که در آسمان پذیرش تو اوج بگیرد و دیده ای عطا کن که حقیقت و شایستگی اش، به تو نزدیکش کند و به سمت تواش بکشاند.

خدایا! هر که به شناخت تو نایل شد، ناشناخته نمی شود، هر که به معرفت تو دست یافت، بی معرفت نمی ماند. هر خانه دلی که با حضور تو روشن شد، ظلمت نمی پذیرد.

خدایا! هر که در دامان تو پناه گرفت، زهر بی پناهی را نمی چشد، و هر که مدد از تو گرفت بی یاور نمی ماند، هر که به تو پیوست، تنها نمی شود.

خدایا! هر که تو برایش آغوش بگشایی، تو به سویش رو کنی، تو دست نوازش بر سرش بکشی، سر بر آستان دیگری نمی ساید، تن به تملک دیگری نمی سپارد، بندگی در خانهء دیگری نمی کند.

خدایا! هر که به راه افتاد و در مسیر تو گام زد، غریق روشنی است و آیینهء جلوه های رحمانی؛ هر که به تو آویخت، به ریسمان تو چنگ زد، میهمان آرامش است و اطمینان، همسایهء دیوار به دیوار قلب اوست.

خدایا! من پناهندهء دستهای توام. مرانم و به وادی یأس و حرمان نکشانم. عاطفه ات را از من دریغ مکن و نهال توقعم را به دست طوفان سرگشتگی مسپار.

۸۴/۰۶/۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
م. و.

نظرات  (۱)

ممنون از این متنهای  زیبا!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی