سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

یاد سبز (۱)

جمعه, ۲۵ شهریور ۱۳۸۴، ۰۲:۰۹ ق.ظ

روبروی مسجدالنبی ایستاده بودیم که به هرکداممان یک کتابچه کوچک دادند و گفتند هدیه دانشگاه است. متن مناجات شعبانیه بود و ترجمه ای نه چندان دقیق اما زیبا از آن و جمله زیر در اوایل کتاب جلب توجه می کرد:

متن فارسی از کتاب «شکوای سبز» اثر «استاد سید مهدی شجاعی» انتخاب شده است.

خواندن آن متن ِ فارسی ِ جذاب بود که باعث شد برای اولین بار مناجات شعبانیه را بخوانم. بعدها شاید چند سالی در ماههای شعبان تقریبا هر روز می خواندمش و به یاد گذشته نگاهی نیز به متن فارسی اش می انداختم. امسال فقط یکبار مناجات شعبانیه را در ماه شعبان خواندم! فکر کردم شاید خواندن آن متن فارسی بتواند دوباره مرا «شعبانیه خوان» کند. سعی می کنم -به امید خدا- در چند پست بعدی کل آن متن فارسی را برایتان بگذارم . این طور شروع می شود:

به نام خداوند بخشنده مهربان

خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و آنگاه که می خوانمت ، صدای مرا بشنو. به من نگاه کن وقتی با تو راز و نیاز می کنم . من گریخته ام به سوی تو اینک، و در میان دستهای توام.

خسته و درمانده و زمینگیر، در آغوش تو زارزار گریه می کنم و همه امیدم به توست و آنچه در دستهای توتست. تو می دانی که در درون من چه می گذرد. تو از نیازهای من باخبری، تو مرا خوب می شناسی و هیچ چیز از تو پوشیده نیست.

تو می دانی که من اکنون در کجای هستی ایستاده ام، به کدام سو خواهم رفت، در کجا اقامت خواهم کرد و گاه بازگشتن من کجاست.

تو می دانی که من چگونه زبان خواهم گشود و از تو چه خواهم خواست.

تو می دانی که من برای سرانجام و عاقبتم دل به کجا بسته ام.

تقدیر تو بر من جاری شده است سالار من! در آنچه از من سر خواهد زد تا پایان عمر، در پنهانها و آشکارهایم و در ظاهر و باطنم.

کم و کاستی و افزایشم و سود و زیانم در دست توست و نه در دست هیچ کس دیگر.

خدای من! اگر تو محرومم کنی، چه کسی روزیم دهد؟ و اگر تو خوارم کنی، چه کسی به یاریم برخیزد؟

معبود من! از خشم تو به تو پناه می آورم و از نگاه کیفربار تو باز به آغوش تو می گریزم.

اله من! من اگر نه شایسته رحمت توام، توت شایسته کرامت و بخشیدنی و باران فضل تو اهل باریدن است. دست لیاقت من اگرچه کوتاه است، نخیل جود تو کم میوه نیست.

محبوب من! انگار هم اکنون با جان خویش در میان دستهای تو ایستاده ام، انگار آن نهال توکلم به تو اکنون درختی شده است و بر تمام وجودم سایه افکنده است. انگار هم اکنون آن لحظه موعود فرا رسیده است و تو حرفی می زنی که شایسته توست. تو مرا در شولای عفو خویش می پوشانی و از سرمای معصیتم می رهانی.

 

۸۴/۰۶/۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
م. و.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی