شیرینی
پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۸۳، ۱۱:۵۷ ب.ظ
شب جمعه است، شاید هم درست تر این باشد که بنویسم بامداد روز جمعه است. به هر حال موضوع اصلی این است که من منتظرم. منتظرم که روز دوشنبه بشود و به همه دوستانی که قبل از غروب روز دوشنبه چشمشان به این یادداشت می افتد پیشنهاد می دهم که بیایند و در صف شیرینی تولد گرفتن از امام باقر پشت سر من بایستند یا زنبیلشان را بگذارند! این که من نه از حالا که از خیلی قبل تر منتظر آن روز بوده ام نتیجه یک تجربه شیرین در حدود پنج سال قبل و تکرار آن در تمام سالهای بعد از آن است (الآن دیگر حرفه ای شده ام). یک چیز دیگری هم هست که هر چه می خواهم در موردش بنویسم، نمی توانم. مربوط به روز جمعه است.شاید این جمعه، شاید هم یک جمعه دیگر.
۸۳/۱۲/۲۰