سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

۱۱ مطلب در بهمن ۱۳۸۴ ثبت شده است

به دلایلی مجبور شده بودم که محتویات کمدم را تخلیه کنم. چشمم به اسباب‌بازی های دوران بچگی‌ام افتاد. از هرکدامشان یک دنیا خاطره دارم. می‌گویند درون هرکسی یک خوب و یک بد هست. خوب و بد درونی ایکس بعد از دیدن اسباب‌بازی‌ها دعوایشان شد. خلاصهء این دعوا را در زیر آورده‌ام:

: وقتی بچه بودم لذت داشتن این اسباب‌‌بازی‌ها را چشیده‌ام. حالا خیلی بچه‌ها از پشت ویترین مغازه‌های اسباب‌بازی فروشی با حسرت رد می‌شوند. برای چه این‌ها را نگه داشته‌ام؟

: از این‌ها خاطره دارم. بعضی‌هایشان هم یادگاری‌اند.

: خاطره‌ها هم می‌توانند رشد کنند. برای یک آدم بزرگ بهتر است خاطره این باشد که فلان اسباب‌بازی دوران کودکی‌اش را که یک کرور خاطره از آن داشت به کودکی بخشید که در خاطراتش اسباب‌بازی گران قیمت نداشت. بعد از چند وقت این بخشیدن هم خاطره محسوب می‌شود. در واقع آن خاطره کودکی این طوری تکمیل  می‌شود. 

: نه! اگر این‌ها را بدهم پشیمان می‌شوم. ضمنا چیزی وجود ندارد که با دیدن آن یاد این خاطره بزرگانه بیفتم.

: برای «به خاطر آوردن» فقط دیدن چیزهایی که دیدنشان باعث یادآوری شود کافی نیست،حافظه هم لازم است. ممکن است با وجود دیدن همه یادگارهای دوران کودکی‌ام، حافظه‌ای نداشته باشم که با آن چیزی به یاد بیاورم.

تذکر مهم: تا زمان فرستادن این یادداشت ایکس اقدام عملی برای تبدیل تمام خاطرات کودکی‌اش به خاطرات بزرگانه انجام نداده است هرچند تکمیل خاطراتش را به حفظ صرف آنها ترجیح می‌دهد.

م. و.
۰۱ بهمن ۸۴ ، ۲۳:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر