سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

حدود هشتاد سال سن دارد و ... . دستفروش است. این چند روز نتوانسته بساطش را پهن کند. برف و یخ سراسر  پیاده رو را پوشانده و یک وجب جای خشک در آن پیدا نمی شود. او هم توان ایستادن ندارد با وجود این آمده تا شاید یک ساعتی روی همین زمین یخ زده بنشیند(آدم وقتی مجبور باشد...). آبرومند است و کسی نمی تواند به او صدقه بدهد اما ظاهرا راضیش کرده اند که چند هزار تومانی به عنوان قرض قبول کند(البته واضح است که  X  توفیق کمک کردن به کسی را ندارد و صرفا از موضوع مطلع شده است). من به جای دستفروش بودم بر قرضی بودن پول اصرار  نمی کردم. فوقش این بود که جزئی از مالیات رضایتشان از بارش برف (که موجب عدم جیره بندی آب در  تابستان و مشکلات فراوان آن می شود) را پرداخت کرده بودند!

م. و.
۲۴ بهمن ۸۳ ، ۲۰:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بر آستان جانان گر سر توان نهادن      گلبانگ سربلندی برآسمان توان زد

- عکس از سایت لبیک

م. و.
۲۳ بهمن ۸۳ ، ۲۲:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

تصمیم گرفته بودم برای تو که در روز راهپیمایی تا زانو در چاله آب فرو رفته ای و خودم که یک سری مشکلات ویژه در آن روز داشتم و ... متن کوتاهی خطاب به آقای بوش بنویسم و آن را با این بیت از شعر حافظ شروع کنم:

ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست

      عرض خود می بری و زحمت ما می داری     

 اما به چند دلیل ساده این کار را نکردم: اول اینکه فکر می کنم ایشان خیلی هم آبرومند نیستند و «عرض خود می بری» در موردشان نسبتا بی معنی است. دوم آنکه اگر قرار باشد ابر قدرتی ِ آمریکا را در نظر بگیریم شایسته است که به جای «ای مگس» از چیزی نظیر «خرمگس» استفاده شود. سومی هم شک داشتن نسبت به ترجیح نوشتن سیمرغ به صورت «سی مرغ» برای تداعی داستان عطار بود. (خلاصه اینکه X نتوانست چیز خاصی بنویسد!)

م. و.
۲۲ بهمن ۸۳ ، ۲۳:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خبر مصاحبه آقای هاشمی رفسنجانی را می خواندم و عبارت «آمریکا جرات حمله به ایران را ندارد» که بالای صفحه نوشته شده است، ذهنم را به عقب بر می گرداند( X تصورش این بوده که می تواند این جمله را در  متن هم پیدا کند اما موفق به این کار  نشده). یادم می آید که قبل از یکی از حملات آمریکا به خاورمیانه، میزگردی با حضور آقای جواد لاریجانی درباره احتمال وقوع آن حمله ترتیب داده بودند.یکی از مدعوین در مورد عواقب ناگوار آن حمله برای آمریکا کلی صحبت کرد و بعد مجری برنامه نظر آقای لاریجانی را پرسید. ایشان  در جواب آقای مجری جمله ای از بوعلی سینا با این مضمون نقل کرد که از گاو باید ترسید چون شاخ دارد ولی عقل ندارد! 

م. و.
۲۱ بهمن ۸۳ ، ۲۲:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خودت هم خوب می دانی که هنوز هم دوستت دارم و شاید این  بهترین بهانه است برای بی جواب گذاشتن آخرین ایمیلت.فکر می کنی X نمی داند که اگر یک جوری خودش را سرگرم کند، عاقل تر به نظر می رسد؟! دلم می خواهد من هم یک پیشنهاد دوستانه مشابه به تو بدهم: روشش را مشخص نمی کنم اما یک راه دلخواه برای فراموش کردن X پیدا کن. دنیا پر از چیزهای سرگرم کننده است.من رضایت و آرامشی را که ناشی از فراموش کردن واقعیت ها باشد دوست ندارم. 

م. و.
۲۰ بهمن ۸۳ ، ۲۱:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هر بار که به سراغ این صفحه می آیم یکی به عدد زیر کنتر اضافه می شود. معنای ساده آن هم این است که هیچ دوستی از بین نه نفری که آدرسش را دارند این طرفها آفتابی نمی شود مگر درموارد بسیار نادر و تا همین امشب فکر می کردم که حساب این دیدارها را دارم.اما امشب با وجود این که به شماره کنتر اضافه نشده، یک یادداشت جدید می بینم. ظاهرا کنتر این صفحه معیوب است (مثل نویسنده اش و ...). 

م. و.
۱۹ بهمن ۸۳ ، ۲۲:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

بارها گفته ام که اگر شرایطم جور بود، یک دقیقه هم اینجا نمی ماندم. گفته ام که ترجیح می دهم یک شهروند درجه دو باشم و حقوق خودم را به طور نسبتا کامل دریافت کنم تا اینکه در ایران بمانم و یک دهم آن چیزی که حقم بود را با منت جلویم بگذارند. گفته ام که ... و خدا می داند که کمرم شکست وقتی همه آن چیزهای ننوشتنی اتفاق افتاد. با وجود همه این ها بیست و دوم بهمن به راهپیمایی می روم. یک جورهایی حس می کنم که این انقلاب ارثیه پدرم است و دلم نمی خواهد که دوباره آمریکایی ها اینجا آقا بشوند. یادم می آید که کارگرهایشان روی در و دیوار خانه های سازمانی پایگاه حک کرده بودند US is the best و من در همان سالهای کودکی هم یک دنیا ناراحت شده بودم. یادم هست که از پدر و مادرم داستانهای تلخ دوران آقایی مستشاران آمریکایی را شنیده بودم و بغض گلویم را گرفته بود. می دانم ... می دانم ... حتی این را هم می دانم که یک سری وزیر و وکیل بی خاصیت یا کم خاصیت هستند که خیال می کنند رفتن من به معنی حمایت از آنهاست، اما این نمی تواند بهانه خوبی برای از بین بردن میراث خانوادگی مان باشد. خودمان که می دانیم از چه چیزی حمایت می کنیم! 

م. و.
۱۹ بهمن ۸۳ ، ۰۳:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

گاهی وقتها فراموش می کنم که ناراحتی آنهایی که دوستشان دارم تنها اثرش ناراحت تر شدن خودم است . بعلاوه اگر سعی کنم شرایط خودم را برای یک دوست تا جای ممکن تشریح کنم و او نتواند کاری انجام دهد طبیعتا غصه می خورد. این نکته ساده را روزی ده بار به خودم یادآوری می کنم ولی بعضی وقتها فراموشم می شود. آنوقت مثل امشب به بدترین شکل مجازات می شوم. علاوه بر همه چیز باید دیدن اشک های یک عزیز را هم تحمل کنم.

 

م. و.
۱۴ بهمن ۸۳ ، ۲۱:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

م. و.
۱۳ بهمن ۸۳ ، ۲۱:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

این که دندانپزشک توانست بفهمد X ناراحت است، اصلا جالب نبود اما شیوه پی بردنش به این موضوع مرا به فکر واداشت: بعد از توضیح یک سری احتمالات به قول خودش ناخوشایند وقتی عکس العمل خاصی از X ندید، نتیجه گرفت که اتفاق ناجورتری برای او افتاده است و متاسفانه حدسش درست بود.

 حتی در بدترین شرایط روحی هم از دیدن آدمهای باهوش و تیزبین لذت می برم .

م. و.
۱۲ بهمن ۸۳ ، ۲۰:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر