سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

نمی دانم چرا از لحن این شعر خیلی خوشم می آید. یک بار خواندنش ضرر ندارد. شاید شما هم از لحن عامیانه آن خوشتان آمد. آن وقت من اینقدر احساس شدت نافرهیختگی و... نمی کنم. بیت مورد علاقه ام هم این است:

یه چیزی می‌گم ایشالّا دلخور نشین
قربون اون دلای تک سرنشین

م. و.
۲۱ تیر ۸۴ ، ۲۲:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

۱. پینوکیو یک عروسک چوبی بود که خیلی زرنگ نبود و تند تند گول می خورد. عروسکی که فرشته مهربان مواظبش بود. دروغ گفتن برایش آنقدر مشکل ساز بود که می ترسید حتی دروغهای خیلی کوچک بگوید.

۲. یک شب پینوکیو به شهربازی رفت و آنقدر آنجا ماند و بازی کرد که تبدیل به الاغ شد، همان طور که صاحب بدجنس شهربازی می خواست. اولش فقط گوشهایش دراز شده بود و می توانست با یک کلاه این مساله را از دوستش پنهان کند ولی مدت زیادی طول نکشید که پینوکیو کاملا شبیه یک الاغ شد. تفاوتش شاید این بود که هیچ الاغ واقعی از الاغ بودنش ناراحت نیست ولی پینوکیو خیلی از وضعیت جدیدش خجالت می کشید.

۳. یکی از روزهایی که خرپینوکیو را صاحبش از کنار دره عبور می داد، پینوکیو به دره سقوط کرد و حتی زخمی هم شد. این سقوط باعث شد پینوکیو در آب بیفتد و دوباره عروسک چوبی شود (شاید این کار فرشته مهربان بود)

۴. فرشته مهربان بالاخره پینوکیو را تبدیل به یک انسان کرد.

دیروز یک مقایسه تطبیقی می کردم بین X و پینوکیو، دنیا و شهربازی که پینوکیو به آن رفت، شیطان و صاحب بدجنس شهربازی،... و خلاصه با خودم فکر می کردم که الآن در انتهای مرحله دوم هستم و هنوز هم امیدی برای آدم شدنم هست(احساس سقوط همیشه هم وحشتناک نیست). بالاخره خدای X از فرشته مهربان خیلی خیلی مهربان تر است!

م. و.
۱۹ تیر ۸۴ ، ۲۳:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

درود بر تو ای فرستاده خدا از من و دخترت که در کنارت آرمیده و زودتر -از دیگران- به تو رسیده. ای فرستاده خدا! مرگ دختر گرامی ات عنان شکیبایی از کفم گسلانده و توان خویشتنداری ام نمانده. اما برای من که سختی جدایی تو را دیده و سنگینی مصیبتت را کشیده ام جای تعزیت است -نه هنگام تسلیت-. تو را بالین ساختم در آنجا که شکاف قبر تو بود و جان گرامی ات میان سینه و گردنم از تن مفارقت نمود. «همه ما از خداییم و به خدا بازمی گردیم.»   

 امانت بازگردید و گروگان به صاحبش رسید. کار همیشگی ام اندوه است و تیمارخواری و شبهایم شب زنده داری. تا آنکه خدا خانه ای را که تو در آن به سر می بری برایم گزیند -و این غم که در دل دارم فرونشیند-. زودا دخترت تو را خبر دهد که چسان امتت فراهم گردیدند و بر او ستم ورزیدند. از او بپرس چنانکه شاید و خبر گیر از آنچه باید، که دیری نگذشته و یاد تو فراموش نگشته. درود بر شما، درود آنکه بدرود گوید نه که رنجیده است و راه دوری جوید. اگر بازگردم نه از خسته جانی است و اگر بمانم نه از بدگمانی است -بلکه امیدوارم- بدانچه خدا شکیبایان را وعده داده -و پاداشی که برای آنان نهاده-. 

ترجمه دکتر شهیدی

م. و.
۱۸ تیر ۸۴ ، ۲۰:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

م. و.
۱۷ تیر ۸۴ ، ۰۳:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ابراهیم نبوی پیشنهاد داده بود:

اروپا و بلژیک برای احترام به هیات ایرانی بهتر است به جای شراب از آب پرتقال سن ایچ که پرتقالش هم ذبح اسلامی است، استفاده کنند.

اما X به عنوان یک منبع مطلع بر خود لازم می داند که متذکر شود بعضی از این پرتقالهایی که برای تهیه آب میوه استفاده می شوند به شدت آب لمبو ( مردار i.e) هستند و به مرحله ذبح نمی رسند.

م. و.
۱۵ تیر ۸۴ ، ۰۲:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ظاهرا یک خبری در بخش اخبار علمی تلویزیون شنیده که محققان دریافته اند گرد و غبار روی صفحه مانیتور مخصوصا نوع کاملا مسطح آن سمی و بسیار خطرناک است و تماس با آن روی سیستم عصبی و... اثرات بدی می گذارد. حالا به این نتیجه رسیده که اولا شش ماه است که نسبتا عصبی شده است. ثانیا فقط به خاطر X مانیتور را پاک می کرده  است.

* اگر کسی جلوی این تفکرات خطرناک تر از غبار روی مانیتور را نگیرد، حتما به فکر گرفتن غرامت یا دیه یا ... می افتد. خدا رحم کناد.

م. و.
۱۳ تیر ۸۴ ، ۰۲:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

نیک آهنگ نوشته بود:

سال ۸۰ وقتی با عبدی و بعدش هم با اصغرزاده مصاحبه می‌کردم، می‌گفتند یکی از دانشجویان آنقدر تندخو بود و بی‌منطق که می‌گفت برویم سفارت شوروی را هم اشغال کنیم. طرف بعد از مدتی قهر می‌کند و می‌رود.

اما من در جای دیگری خوانده بودم:

رهبران تسخیر سفارت آمریکا در خاطرات خود، به کرات آورده اند که وقتی طرح تسخیر لانه جاسوسی در جلسه نمایندگان انجمنهای اسلامی دانشگاههای تهران مطرح شد، دو تن از دانشجویان، با این پیشنهاد مخالفت کردند. یعنی آقای سید زاده و آقای محمود احمدی نژاد، شهردار فعلی تهران به نمایندگی از دانشگاه علم و صنعت. این دو معتقد بودند که به جای سفارت آمریکا می باید به اشغال سفارت شوروی همت گمارد.

فعلا هم برایم هیچکدام از این ها مهم نیست. فقط دلم نمی خواهد به این دلیل که نمی خواستم احمدی نژاد رئیس جمهور شود، مطالب را وارونه ببینم (به خاطر خودم!).

موفقیت احمدی نژاد در برداشتن گام های موثر برای ایجاد  عدالت اجتماعی حتی اگر به قیمت نادرست از آب در آمدن همه پیش بینی هایم -و درنتیجه تحقیر و سرزنش من از طرف طرفدارانش- باشد، آرزویم است و هر کاری که از دستم بربیاید برای تحقق آن انجام می دهم. به نظرم کار حامد قدوسی خیلی روشنفکرانه تر و اصلاحطلبانه تر از کار آنهایی است که قد و قیافه احمدی نژاد را مسخره می کنند یا به دنبال تاریخچه اشتباهات او هستند.

م. و.
۱۰ تیر ۸۴ ، ۲۲:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

البته X دانشجو نیست و کما فی السابق همان لوح اکابر را می خواند، اما دانشجوها می توانند بروند لوح دانشجو  بخوانند. اصلا حالا که رضاخان خط کشی کرده، بهتر است که فقط لوح خودشان را بخوانند. 

* خطاب به ایکس کوچک:هر کسی لوح خودش

م. و.
۱۰ تیر ۸۴ ، ۰۱:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

نوح و ابراهیم هردو از برگزیدگانند. خوش به حالشان! چند روز پیش سوره هود را می خواندم که در آن از هر دو آنها یاد شده است. نوح پیامبری است که نزدیک به هزار سال(تقریبا ده برابر دوره رسالت ابراهیم) مشغول به انجام رسالت بوده است. هنگامی که طوفان معروفش آغاز می شود، خدایش را ندا می دهد که:
...پروردگارا، پسرم از کسان من است، و قطعا وعده تو راست است و تو بهترین داورانی. (آیه ۴۵)
حتی به صورت مستقیم درخواست نمی کند که پسرش عذاب نشود اما جواب می گیرد که :
...او در حقیقت از کسان تو نیست... من به تو اندرز می دهم که از نادانان نباشی (آیه ۴۶)
بلافاصله به خدا پناه می برد و ماجرا ختم به خیر می شود.
چند آیه بعد، قسمتی از داستان ابراهیم بیان می شود که به چون و چرا می پردازد در مورد وعده عذاب قوم لوط(آیه ۷۴). آیه در مورد نحوه درخواست ابراهیم از کلمه «یجادلنا» استفاده می کند.در جواب، از او درخواست می شود که چنین تقاضایی نکند(آیه ۷۶). گویا اگر پافشاری کند درخواستش لازم الاجابه است. در آیه ۷۵ هم از نرمدل بودن او چنان یاد می شود که مخاطب در می یابد این صفت برای ابراهیم یک حسن است.

چه تفاوتی است بین این دو دلنرمی که باعث می شود پاسخهایی تا این حد متفاوت به آنها داده شود؟

م. و.
۰۹ تیر ۸۴ ، ۰۳:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آلمانی ها به میزان قابل توجهی نسبت به آن دورانی که رفتند و نیروگاه اتمی بوشهر روی دست ایران ماند، مهربان و دوست داشتنی شده اند. مثلا با اقدام احتمالی دو کشور فرانسه و انگلیس در مورد ارجاع پرونده هسته ای ایران  به شورای امنیت مخالفت کردند. این روزها هم فقط یک لقب «کشور دوست و برادر»    کم دارند (مخصوصا در مقایسه با فرانسه و انگلیس). کارشناسان می گویند همه اش به دلیل روابط اقتصادی ایران و آلمان و نرخ بالای بیکاری و وجود رکود اقتصادی در آلمان است. خلاصه این که مثل X  که ناکارشناس است این قضیه را با بخشهایی از فن آوری هسته ای که آلمان حتی در سطح ایران هم از آن برخوردار نیست، مرتبط ندانید. این مساله که انگلیس و فرانسه سلاح هسته ای دارند ولی آلمان ندارد، نیز کاملا نامرتبط با این موضوع است. رضاخان سالها پیش دریافته بود که ما و آلمانیها هم نژاد هستیم (و باید در جنگ جهانی از آنها حمایت کنیم) و چه بسا آنها تازه این مساله را باور کرده باشند و خواسته باشند از ما حمایت کنند.

پ.ت: آن روزها غیر عادی خوب بود، این روزها غیر عادی بد است! (۱/۵ /۸۴)

م. و.
۰۸ تیر ۸۴ ، ۰۱:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر