سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

آقای دکتر روانشناس از مراحل رشد کودک می گفت و تقریبا همه اش برایم جدید بود! بین صحبتهایش به نکته ای اشاره کرد که هنوز بعد از چند سال یادم مانده (از حافظه من حفظ مطالب برای مدت طولانی بعید است). گفت نوزاد انسان همه این مراحل تکاملی را طی می کند و تمام آنچه گفتم بخش کوچکی از این مسیر پیچیده و ظریف است. قانون طبیعت این است که هرچه پیچیدگی تکامل موجودی بیشتر باشد، زمان رسیدن به آن طولانی تر است. گوساله فقط چند ساعت بعد از به دنیا آمدن روی پای خودش می ایستد اما حدود نه ماه طول می کشد تا نوزاد آدم بتواند روی دو پا راه برود. گوساله قرار است «گاو» بشود و نوزاد آدم قرار است «آدم» بشود. استثناها را که کنار می گذارم به نظرم می آید در مورد انواع دیگر تکامل هم می توان حکم مشابهی داد.

م. و.
۰۸ مرداد ۸۴ ، ۲۰:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

می خواهم با این ها یک یادداشت کوتاه بنویسم: آیت الله بهاءالدینی، صیاد، بوسیدن (۲ بار)، عیادت(۶ بار)،  دو مرد تنها و اشک.

می خواهم از روی داستان زیبایی که او نوشته، بنویسم اما کوچک بودنم اجازه نمی دهد. دلم خوش است که این داستان را خوانده ام. دلم خوش است که چند قطره از اشکهای بی نمک این داستان مال من است.

م. و.
۰۷ مرداد ۸۴ ، ۲۳:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

متشکرم، خیلی زیاد. برای این که بودن و نبودنم را طوری تحمل می کنید که حداقل احساس عذاب وجدان را داشته باشم. یادتان هست همیشه تاکید می کردم که بی خطرم؟! باید اعتراف کنم که حالا چندان هم کم خطر نیستم. شاهدم همین رایانه زبان بسته است که برای چندمین بار به جای خاموش کردن چراغ مطالعه، کلید ترانسش را زده ام و بعد از روشن شدن با همان زبان بی زبانی پیغام داده که

Improper shutdown detected. Checking disks for errors

خلاصه اینکه من اگر تماس نمی گیرم به مصلحت شما می اندیشم

م. و.
۰۶ مرداد ۸۴ ، ۲۰:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

 

 

 

 امسال اولین سالی است که ایکس به حاجیه مامان خانوم جونش روز  مادر را تبریک می گوید ( به لقب حاجیه دقت شود) همه اهل خانه را امر فرموده اند که از گرفتن هرگونه کادو و در آوردن انواع لوس بازی(!) جدا خودداری کنند. در عوض به ما اجازه داده اند که در دادن شیرینی و شربت به مناسبت سالروز تولد حضرت زهرا (س) به ایشان کمک کنیم تا به دلیل هیچ کاری انجام ندادن در روز مادر عقده ای نشویم.

م. و.
۰۵ مرداد ۸۴ ، ۰۱:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

سلام.

 قبل از این که سومین دوستم بپرسد چه بلایی سر لینک پست ۳۰ خرداد آمده، توضیح می دهم که سایت لبیک تغییر کرده و برای شنیدن آن صدا می توانید اینجا کلیک  و بعد مدینه منوره را انتخاب کنید.

به بزرگی خودتان ببخشید

ایکس

م. و.
۰۲ مرداد ۸۴ ، ۲۲:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

رسید به این بیت که:

بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی شود

  داغ تو دارد این دلم، داغ دگر نمی شود

و نقل کرد از استاد نامدارش که در قدیم برده ها را صاحبانشان داغ می گذاشتند و این نشانی بود که از بین نمی رفت و معنا کرد که: بر دلم نشانی ثابت و از بین نرفتنی است که نشان می دهد صاحبش تویی.

* لطفا کامنت بی ربط نگذارید. این بیت، ذکر آرامش بخش روزهای سختم بوده و هست. فکر کردم ممکن است به کار دوستانم هم بیاید.

م. و.
۳۰ تیر ۸۴ ، ۰۲:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

یک کرور حرف مفت شنیده بودم که تحمل بخشی از آن هم برای خیلی ها غیر ممکن بود. منظورشان را می فهمیدم و برای اولین بار از ته دلم آرزوی نفهم بودن می کردم. حال خودم را نمی فهمیدم. پیاده رو خلوت بود. جلویم را نگاه نمی کردم. میله هم که چشم نداشت. تصادفمان دور از انتظار نبود. قبلا از این موانع در این پیاده رو نداشتیم. سرم را بالا آوردم. تابلوی مخصوص محل عبور ناشنوایان بود، جلوی درب ورودی مدرسه بچه های استثنائی. ظاهرا دعای نفهم شدنم هنوز اثر نکرده بود. می بایست یادم بیاید که شنوایی نعمتی است که بچه های آن مدرسه آرزویش را دارند. چهار پنجم از عمرم چیزهایی با مضمون کلی «به به! چه ایکس خوبی» شنیده ام و بهتر است به جای شکایت از شنیده های این اواخر، سعی کنم اندکی قضای شکر آن نعمت فراموش شده را بجا آورم.

م. و.
۲۸ تیر ۸۴ ، ۲۲:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

ابراهیم جعفری به ایران آمد، اما پوتین نیامد. هیچ کدام از این ها هم چندان مهم نیست. اما اگر دومی (یعنی به ایران نیامدن پوتین) تا پایان دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی یک گزاره صادق باقی بماند، آن وقت نمی شود به آن کم اعتنا بود. چند هفته پیش بود که سفیر روسیه در یک برنامه تلویزیونی تاکید می کرد حتما آقای پوتین در دوره رئیس جمهور خاتمی به ایران خواهند آمد. بعلاوه تایید کرد که اگر این اتفاق نیفتد، معنای بدی از آن برداشت می شود. تقریبا مطمئن شده بودم که پوتین در دقیقه نود هم نخواهد آمد، ولی سفر ابراهیم جعفری به ایران باعث شد یادم بیاید که هنوز امکان سفر پوتین در دوره آقای خاتمی به ایران وجود دارد!

م. و.
۲۶ تیر ۸۴ ، ۲۱:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

من می شنیدم اما چون فایل صدایش را ندارم فقط شعرش را می نویسم:

نبسته ام به کس دل
نبسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من
ز من هر آنکه او دور
چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک
از او جدا جدا من
نه چشم دل به سویی
نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی
به یاد آشنا من
ستاره ها نهفتم
در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست
هوای گریه با من

به این فکر می کنم که چه خوب شد دوست بسیار عزیز و نازنین ایکس برگشت، اما چقدر یادداشت آخرش هوای گریه دارد!

م. و.
۲۴ تیر ۸۴ ، ۲۱:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر

این که من به جای « ر» می گویم « ق» خیلی بیشتر از آن که برایم عذاب آور باشد، اسباب تفریحات سالمم را فراهم می کند. بگذارید دو تا مثال ساده بزنم.

- وقتی داشتم در مورد « غبار روی کامپیوتر» صحبت می کردم، ایکس کوچک خیلی جدی پرسید« قورباغه روی کامپیوتر چیه؟» .

-چلّه زمستان به یک منبع آب که در چند متری من و بغلدستی ام بود اشاره کردم و پرسیدم « آب داره؟». آن بنده خدا شنید « آب داغه؟». بعد یک نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد و چندین بار با خودش تکرار کرد« آب داغه!».

این موضوع البته برای من تازگی ندارد. آن چیزی که تازه متوجهش شده ام این است: زیر زبان من، در قسمت وسط، هیچ چیزی وجود ندارد ولی شما که می توانید « ر»  تلفظ کنید در آنجا یک چیزی دارید! (این را یک دوست دانشمند برایم مفصل توضیح داد و حتی با آیینه نشانم داد. من سعی کردم آن قدرش را که فهمیدم، بنویسم )

م. و.
۲۳ تیر ۸۴ ، ۱۹:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر