سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

شکر

شنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۸۴، ۱۱:۵۳ ب.ظ

- حکم تیر خلاص را داشت. قبلش از همه آنهایی که می گفتند صبور باش فتوا گرفته بودم که اگر این یکی اتفاق افتاد کسی دعوت به آرامشم نکند(هرچند من خوابش را دیده بودم و این نوعی تقلب محسوب می شد). گفتند «اگر این طور شد، حق داری هر چقدر که خواستی ناراحت شوی ». البته از نظر آنها این گزاره فقط به انتفای مقدم صادق بود. یادم هست که بسیار ناراحت شدم اما بلافاصله بعد از شنیدن خبرش طولانی ترین سجده شکرم را کردم(حدود پنج دقیقه طول کشید!). برای آن چیزهایی که نمی دانستم و ممکن بود خیر باشند و این ناراحتی مرا از شکر آنها غافل کند. پیش خودم فکر می کردم که یکی از شکرگزاران اندکش هستم. شاید شاکرترین!

- به ندرت پیش می آید که صبحها تلویزیون روشن کنم ولی آنروز کردم. گزارشگر کنار یک تخت ایستاده بود. روی تخت دختری پانزده ساله خوابیده بود که بدنش به اندازه یک کودک شش ماهه بود.کله اش اما به بزرگی کله من! شاید هم بزرگتر.با آن کله می دید، حرف می زد و می فهمید. یک کار دیگر هم می توانست بکند. یک مداد توی دهانش گذاشتند و مثلا نقاشی کرد. از آن نوع نقاشی ها که من زیر سه سال می کشیدم. بعد یک نفر مداد را از دهانش بیرون آورد. گزارشگر گفت «هر چه می خواهی بگو» و میکروفون را جلوی دهانش برد. با تمام وجودش گفت «من خدا رو شکر می کنم که به من استعداد نقاشی کردن داده». تنها بودم اما حس می کردم کسی احساس خود شاکر بینی ام را مسخره کرد.

۸۴/۰۵/۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
م. و.

نظرات  (۸)

سلام و عرض ادب...........  ظاهرا میشه در بین وبلاگ نویسها وبلاگ نویسی رو یافت که کلام شیرین هم ازش دیده بشه.....  یه مرور اجمالی روی وبلاگ شما داشتم ..... جالبه..... تبریک میگم ..... انشالله در اولین فرصت با دقت سرکشی میکنم.....  زنده باشید و برقرار
این هم قشنگ بود.می خواهی قرار بگذاریم اگر من چیزی ننوشتم یعنی قشنگ بود مگر اینکه خلافش به طریقی ثابت بشه.راستی نگران نشی ها از چیزهایی که چند دقیقه پیش گفتم.من هم تغییر کرده ام.احتمالا با ظرفیت تر شده ام !!!و به همین دلیل همچنان با هم دوستیم و این قرارداد از طرف من هنوز فسخ نشده.مگر از طرف شما بشه. ما که حالا حالاها در خدمتیم!!!
پشت دریاها شهری است...
ایکس جان تصمیم گرفته ای بسوزانی؟ چرا اینقدر آتش می زنی؟ یعنی حالا بروم از شرمندگی بین شما دو تا بمیرم. دعا کن برایم ایکس خوبم. خوش بحال شهاب که باهات صحبت هم می کند. فعلا که برای من موجودی شده ای اثیری. پیش ایکس می آیم می شوم کمی آرامش جای دیگر کمی هر چیز دیگر. تو هم که سوختن کارت شده. این هم از آرامش هایت که ناشکر باشم اگر حتی لحظه ای گله کنم. فقط دارم واگویه ی نیمه شبانه می کنم. اگر از آن خوابهای صادق برای کمی آزادی هم دیدی بگو.
متاسفانه بیشتر خوش به حال ایکس است که این شهاب بی رحم زود رنج گاهی برایش می نویسد! فعلا هم خاموشم. در نتیجه نمی سوزانم! مهم: به گمانم هر جایی را امتحان نکرده ای. جاهایی هست همین نزدیکی که هر کسی را آرام می کند. من هم به طور خودکار برای همه تان دعا می کنم. مشکل اینجاست که دعای من مثل مال شهاب خوش جنس سریع الاجابه نیست.
همین امشب ایکس جان چیزی شنیدم که خیلی ترسیدم.  خیلی متملقانه و بیشتر خدا را شکر کردم. مادر در انگلیس اجازه پیدا کرده که پیش از حاملگی بتواند تخمکش را انتخاب کند سرطان چشمش که بسیار نادر است به فرزندش منتقل نکند. فرزند اولش که شش ساله است مبتلاست. تمام بدنم لرزید. و گفتم که غلط کردم خدا. بخدا می‌دونم ولی تو هم میدونی که چه مرگمه! می دونی که از این می‌ترسم که حرفت رو شنیده باشه و بخواد برای متملق نبودن گوشمالیم بده. بخدا خیلی می‌ترسم. دیگه یادآوری نکن. دیگه نگو. می‌فهمه. می‌دونی که طاقتش رو ندارم. ربنا و لاتحملنا ما لا طاقته لنا به. این دعا بزدلانه سردر دعاهای منه. دیگه چی بگم؟ حرفتو پس بگیر و بهش بگو که بلدم. بهش بگو همینطور لالمونی میگم. بگو تو بارون میگم. بگو ساکت میگم. بگو با دعوا میگم. بگو با داد و بیداد میگم. بگو میگم ایکس بگه. بگو نمیگم ولی میگم. بگو مخلصم ولی خرم. بگو بهت بگه که حوامو داره. بگو که برای پدر و مادر جوجه اردک هرچیم که زشت باشه بازم عزیزه. بگو که از زور زشتیم هر چی باشم بازم از خودشم.
اینها رو زود بگو. می‌ترسم مشغول شده باشند تا برای حرف قبلیت برنامه ریخته باشن. اینا حرف یعضی ها رو خیلی زود میشنون. حرف بعضی‌ها رو انگار اصلا نمی‌شنون. ایکس جان زود بگو. بگو که بلدم بخدا. بگو که شاکرم بخدا. بگو که یکمی می شناسیم. بگو ...
عزیز نازنین، حسابی اهلی  امان کرده ای! گرچه من بیشتر به مار می مانم تا روباه. خوب باشی هر چه که می کنی و هر جا که هستی. آنکه به او تعلق داری همیشه خرسندترینت کند. آمین.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی