سرود مجلس جمشید

بایگانی

آخرین مطالب

پیوندها

دریغ

جمعه, ۲۱ مرداد ۱۳۸۴، ۱۱:۰۹ ب.ظ

کمتر از بیست و چهار ساعت قبل، توی صف نماز جمعه سمت چپم یک آدم نازنین مسن نشسته بود. نمی توانم سنش را حدس بزنم. بستگی دارد که چقدر سختی کشیده باشد ولی به نظر نمی رسید کمتر از شصت سال داشته باشد. خدا حفظش کند. به طور محسوسی مرا یاد مسجد الحرام می انداخت. شجاعت به خرج دادم  و پرسیدم « مکه بوده اید؟ » . گوشش سنگین بود .  مجبور شدم سوالم را  تکرار کنم.  لبخند زد  و  جواب داد « ده پانزده  روزی میشه که برگشته ام.» گفتم«بهتون میاد!». گفت «خدا قسمتت کنه. جوون زیاد بود اونجا. ان شاء الله تو هم بری». می خواستم بگویم یکبار رفته ام اما...  وقتی ارزش دارد که      نگفته پیدا باشد.

 حق داشت که از «قوم به حج رفته» پرسید:

یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدید؟           یک گوهر جان کو اگر از بحرخدایید؟

 

۸۴/۰۵/۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
م. و.

نظرات  (۴)

جالب بود موفق باشی. خدا کنه باز بری مکه...
یادم باشد بعدها یک ماجرای جالب(به نظر من) راا برایت تعریف کنم.از دانشگاه!این متنت هم به دل می نشست.شما چقدر نویسنده بودی ما خبر نداشتیم!معلم ادبیات مان که استعدادت را کشف نکرد.کرد؟موفق باشی.التماس ۲آ حاجی!!!!
این آقا شهاب راست میگه. حسابی هم ادیبانه و ظریف نوشته ای ایکس جان و هم موثر. این جمله ی بستگی دارد چقدر سختی کشیده باشد هم بی نظیر بود. می دانی که چه میگویم. می دانی ایکس خوب نوشته هایت خیلی موقع ها می بارد.
با گذاشتن این کلیپ حسابی تقلب کردی ها. انگار وبلاگت موسیقی دار شده. ،

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی